متن کامل
   جنبشهای اعتراضی رادیکال و نقش فعالین کمونیست میزگرد سازمانده کمونیست با رضا کمانگر، سیاوش دانشور، رحمان حسین زاده 1394/07/03

جنبشهای اعتراضی رادیکال و نقش فعالین کمونیست

میزگرد سازمانده کمونیست با رضا کمانگر، سیاوش دانشور، رحمان حسین زاده

سازمانده کمونیست: در اوضاع کنونی و بعد از توافق هسته ای، یک مشاهده واقعی اینست که جنبشهای اعتراضی رادیکال میتوانند با حق بجانبی بیشتر به میدان بیایند و خواستهای فوری خود را طرح کنند. تا چه حد این مشاهده درست است؟ از نظر شما این جنبشها کدامند؟ در این دوره فعالین کمونیست درگیر در این جنبشها به چه مسائلی باید توجه کنند و نقش آنها چیست؟

رضا کمانگر: این مشاهدە واقعی است. در این دورە معلمین، پرستاران و اعتراضات کارگری در چهارگوشە ایران  این مشاهدە را اثبات کردەاند. جمهوری اسلامی ٣٧ سال است در کنار تحمیل خفقان سیاسی و سرکوبگریش، سفرە اکثریت مردم را بی رونق کردە است، فقر و نداری در کنار بیکاری زندگی در جامعە را بە لبە پرتگاە رساندە است، غرب و آمریکا هم شیرخشک و دارو، غذا و نیازمندیهای عمومی مردم را با محاصرە اقتصادی و تهدید جنگ بە گروگان گرفتە بودند. رژیم اسلامی هم جواب مطالبات مردم را با گلولە، دستگیری، زندان، شکنجە و اعدام دادە است. بهانە رژیم اسلامی برای سرکوب خواست و مطالبات مردم، تحریم اقتصادی جهانی بود. اکنون با برداشتن تحریم اقتصادی و آزاد شدن پولهای بلوکە شدە نوبت مردم است کە با جسارت بیشتر در صف جنبشهای اجتماعی بە میدان بیایند. جنبش کارگری برای متشکل شدن خود در تشکلهای مناسب جهت بهبود شرایط معیشتی اش و تحقق خواستەهای سرکوب شدەاش، زنان برای رفع ستم جنسیتی، جوانان برای آزادی و رفاە و خلاصی فرهنگی، جنبش علیە اعدام و آزادی زندانیان سیاسی امروز بیش از هر زمان فرصت یافتەاند کە خواست و مطالبات خود را در ابعاد اجتماعی طرح کنند. البتە باید یاددآوری کنم کە معلمین و پرستاران از نظر ما بخشی از اردوی کار هستند کە خیلی بموقع حرکت اعتراضی خود را متحدانە شروع کردە و بە نقطە امید کل جامعە ایران تبدیل شدەاند.

خواسته های متعددی در جنبشهای اجتماعی مطرح است، خواست سازمانیابی صنفی و سیاسی، در کنار مطالبات برای بهبودی شرایط معیشتی و اقتصادی، آموزش علمی، رفع ستم بر زنان، رهایی فرهنگی و تضمین حقو‌ق شهروندی، لغو حکم اعدام، آزادی زندانیان سیاسی و .... خواستهای تفکیک ناپذیر در جنبشهای اجتماعی هستند. اولین وظیفە فعالین کمونیست در درون جنبشهای اجتماعی تلاش برای سازماندهی و اتحاد و همبستگی است. معنی سازماندهی برای ما کمونیستها این است کە دست کارگران و اکثریت مردم را در دست هم قرار دهیم، ضرورت ظرف اتحاد و همبستگی مناسب محل کار و زندگی را بە کارگران و بقیە جنبشهای اجتماعی یاددآوری و آموزش دادە و خودمان در صف اول دخالت عملی باشیم. تلاش برای ایجاد و برگزاری مجامع عمومی منظم و دائمی میتواند قدم اول جهت نمایش قدرت بسیج تودەای علیە دولت و کارفرما باشد. ایجاد مجامع عمومی و تلاش برای برگزاری منظم و همیشگی آن وظیفە اصلی هر فعال کمونیست است.  

  سیاوش دانشور: این مشاهده تنها به یک معنا درست است و آن بالا رفتن سطح توقع عمومی مردم زحمتکش و دیدن ضعف جمهوری اسلامی در این پروسه است. ترکیب ایندو، شرایط را برای اعتراض علیه وضع موجود مهیاتر میکند. بهانه هائی مانند "تحریم هستیم"، که همواره بعنوان چماق دولت و کارفرماها علیه اعتراض و خواسته های کارگران استفاده میشد، دیگر قابل استفاده نیستند. البته این بهانه ها نقش فرعی تری داشتند و جمهوری اسلامی هر روز بهانه ای میتراشد. خامنه ای فی الحال با برافراشتن مجدد پرچم افتاده "اقتصاد مقاومتی" عملا دور جدیدی از جانفشانی و استثمار شدید کارگران در راه رشد "اقتصاد ملی" را فراخوان میدهد. بعد از تبلیغات روزهای اولیه بعد از توافق و برپائی جشن سوت و کور هسته ای، خط عمومی دولت و جناح های مختلف حکومت عمدتا این شد که سطح توقعات را پائین بیاوردند. اینها کمی قبلتر "کلید" هر درد جامعه اعم از بیکاری، بی مسکنی، فقر و گرانی و حتی وضعیت فاجعه بار محیط زیست را "رفع تحریمها" اعلام کرده بودند. بعد از توافق نیز خود را "پیروز" اعلام کردند و تبلیغات سابق ادامه یافت. خوب، حالا قرار است تحریمها برداشته شود اما قرار نیست این مشکلات حل شود و یا توقعات ایجاد شده پاسخ بگیرد. لذا باید سطح توقع کارگران و مردم زحمتکش را پائین آورد. نه فقط پائین آورد بلکه فشار معیشتی را تشدید کرد تا قطار "اقتصاد مقاومتی" راه بیافتد. از جوانب دیگر، اعم از سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، توافق هسته ای قرار نبوده و نیست نتیجه مثبتی داشته باشد. اختناق اسلامی بعد از توافق هسته ای نه فقط شُل نمیشود بلکه بندهای آنرا محکمتر خواهند کرد. سرکوب و اعدام و دستگیری و ارعاب را یک دقیقه تعطیل نخواهند کرد. این توافق تصویب هیچ قانونی که یک سر سوزن آزادیخواهانه باشد و یا لغو هر قانون موجود ارتجاعی را سبب نخواهد شد. هیچ گشایش سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در پس این توافق هسته ای قرار نیست ایجاد شود. برعکس، تمام داستان اینست که توافق با خارج و کسب امتیار امنیت نظام، بقای حکومت در داخل را با اتکا به قوه قهریه و ماشین سرکوب تامین کند. جمهوری اسلامی حتی آنجا که در قلمروهائی محدود دستش به انعقاد قراردادهای اقتصادی و بخشی از ارزهای مسدود شده میرسد، کوچکترین چشم اندازی برای بهبود وضعیت معیشتی مردم و یا ایجاد اشتغال و کنترل فقر گسترده ندارد. بنابراین مشاهده بالا رفتن سطح توقع عمومی مردم زحمتکش و دیدن ضعف جمهوری اسلامی در این پروسه درست است. بخشهای مختلف جامعه بطور خودبخودی این توقع را دارند حال که مخاطره مبهم جنگ فعلا منتفی شده و همینطور برسر مسئله تحریمها توافق شده است، دیگر حکومت نباید از پاسخ به حقوق و خواستهای بدیهی مردم طفره برود. این را باید در کنار ضعف جمهوری اسلامی گذاشت که نیروی بیشتری به حق بجانبی جنبشهای اعتراضی برای بمیدان آمدن و طرح خواستهایشان میدهد. مسئله ای که جمهوری اسلامی میخواهد آنرا با تشدید اختناق و ارعاب و پائین آوردن سطح توقعات پاسخ دهد. بیکاری بیداد میکند. آمار بیکاری نجومی در میان زنان و جوانان و سیر رو به افزایش بیکاری، جنبش علیه بیکاری و خواست "یا کار یا بیمه بیکاری" را بجلو میراند. امری که بخش وسیعی از طبقه کارگر و اردوی کار جامعه با وضعیت فلاکتبار اقتصادی با آن روبرو است. مسئله دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر مسئله محوری کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و اقشار زحمتکش است. فقر و گرانی نفس مردم را گرفته است. اتفاقا یک دلیل اساسی رفتن جمهوری اسلامی پای این مذاکرات تقابل با این چشم انداز بود که وضعیت اقتصادی درهم ریخته و فلج شده در کنار بلوکه شدن ارزها و تحریمهای اقتصادی، دیر یا زود جامعه را به طغیان علیه فقر و گرسنگی و گرانی میکشاند. اما این وضعیت وخیم معیشتی و اقتصادی، مستقل از این مذاکرات و سرنوشت آن، قابل دوام نیست. گسترش سرکوب جنبش کارگری و پرونده سازی برای فعالین معلمان و اعتصابات کارگری و هر کسی که خیر همنوعش را میخواهد، جار و جنجال برسر "حجاب و عفاف" و تشدید سانسور و اختناق فرهنگی، و در مرکز آنها ضدیت عمومی تر با چپ و تفکر سوسیالیستی و انتقادی، نشان میدهد که صفبندی های واقعی در جامعه کدامند. حتی این نمایشهای مسخره در باره "مبارزه با فساد" و طرح مشتی از خروار سیستم تا مغز استخوان فاسد جمهوری اسلامی، تنها منعکس کننده نفرت مردم از فساد گسترده حکومتیها و سرمایه داران و آخوندها است. در این دوره فعالین کمونیست درگیر در این جنبشها به چه مسائلی باید توجه کنند و نقش آنها چیست؟ اولین مسئله اینست که باید تحلیل روشنی از سیر اوضاع جمهوری اسلامی و پتانسیل تکانهای اجتماعی داشت. این تصویر طیف اصلاح طلب – اعتدالگرا اسلامی که کمابیش میگویند این مذاکرات و توافق آینده جدیدی برای جمهوری اسلامی ترسیم میکند، جمهوری اسلامی تدریجا پدیده دیگری میشود و در تناقضی با مردم و جامعه نخواهد بود، جعلی ترین تصویر است. مخالف و مبارز سیاسی تا چه رسد به فعال کمونیست، اگر بخشی از این تصویر جعلی را از جمهوری اسلامی بپذیرد، بناچار ناامید و پاسیو خواهد شد. تصویر واقعی اینست که دوره جدیدی از تقابل کارگر و زحمتکش با حکومت اسلامی که حالا دوست غرب هم شده است، دوره جدیدی از تقابل زنان با قوانین اسلامی و حجاب بعنوان پرچم آپارتاید و طوق لعنت اسلامی، دوره جدیدی از تقابل توده ای سیاسی در جامعه با اختناق و سرکوب و تبعیض و فساد در راه است. ماه عسل هسته ای بسیار کوتاه خواهد بود و تقابلهای واقعی اجتماعی اینبار بدون موانع پیشین خود را به اشکال مختلف طرح میکنند. کار بیوقفه فعال کمونیست اینست که فعالین را آماده روبرو شدن با این اوضاع کند، در حد تناسب قوا و درک محدودیتهای آن سازمان برای عمل مشترک ایجاد کند، به سبک کاری اجتماعی و توده ای و مربوط به جنبشهای واقعی در جامعه متکی شود، سنت مبارزاتی گرایشات اجتماعی و رادیکال را جاری و تقویت و تثبیت کند، مرز سیاسی و عملی و تاکتیکی روشنی با افقهای پرو اسلامی و پرو رژیمی و ناسیونالیستی و رفرمیستی داشته باشد، و برای گسترش افق و راه حل اجتماعی کارگری و چپ کار کند. دوره پیش رو، بیش از هر زمان تقابل چپ و راست در ایران برجسته میشود.

 رحمان حسین زاده: ابتدا اشاره کنم در پاسخ به سئوالات میزگرد، رفقا رضا کمانگر و سیاوش دانشور جنبه های مهمی را پوشانده و به این معنا کار من را آسانتر کرده و سعی میکنم از تکرار پرهیز کنم و فشرده تر بر بعضی جنبه ها تاکید بیشتری بگذارم که در این دوره  فعالین کمونیست درگیر در جنبشهای اعتراضی لازمست به آن توجه بیشتری بکنند. اولین مسئله مهم هر فعال کمونیست باید توجه به این مسئله باشد که مشخصات این دوره را بشناسد. بسیاری مواقع تحولاتی پیش میاید و ما کمونیستها و فعالین کمونیست از آن غافل میمانیم و برنامه عمل درست منطبق با آن اوضاع را نمی چینیم. "توافق هسته ای" پیامدهای زیادی دارد، اما از زاویه جنبشهای اعتراضی رادیکال بر دو محور اساسی و ماکرو باید تمرکزکرد. اولا: جمهوری اسلامی از سر ضعف به عقب نشینی های بزرگی در سطح بین المللی و در مقابل دولتهای غربی تن داده است. این را باید دید و ضعف دشمن را باید شناخت و تلاش کرد به ضعف و عقب نشینی در داخل و در جدال مبارزاتی و طبقاتی تبدیلش کرد. ثانیا: جمهوری اسلامی پاشنه آشیل خود همین ضعف و عقب نشینی در پروژه هسته ای را میداند و اتفاقا با تشدید فشار وسرکوبگری میخواهد از ترجمه عملی آن در داخل و در مقابل مردم جلوگیری کند. جنبشهای اعتراضی رادیکال را زیر فشار قرار دهد و آنها را سرکوب کند و از جمله فعالین کمونیست و رهبران عملی این جنبشها را تحت فشار قرار دهد. مسئله اینست این ترفند هم باید خنثی شود. در هر حال با   این مشاهده موافقم که در این دوره جنبشهای اعتراضی فرصت بیشتری برای ابراز وجود مبارزاتی برای تحقق مطالبات فوری اقتصادی و سیاسی پیدا میکنند. ضعف و عقب نشینی جمهوری اسلامی میتواند به تضعیف بیشتر در مقابل جنبشهای اعتراضی و در داخل منجر شود. اولین نکته اینست که فعال کمونیست درگیر در جنبشهای اعتراضی زیر گرد و خاک بپاشده توسط هیئت حاکمه اسلامی و جناح "اعتدال" و مدیای نوکر که عقب نشینی را میخواهند "پیروزی" قلمداد کنند این واقعیت را بیرون بکشد و برجسته کند و ضربه پذیری جمهوری اسلامی  و نقاط ضربه پذیر را تشخیص دهند و برای آماده کردن صفوف جنبش اعتراضی برای عقب راندن بیشتر جمهوری اسلامی تلاش کند.برخلاف  پروپاگاند جمهور ی اسلامی و دولتهای غربی و مدیای آنها کارگران ومردم و جنبشهای اعتراضی، جمهوری اسلامی تضعیف شده را مشاهده میکنند، از آن قوت قلب میگیرند و برای بیرون کشیدن حقوق اولیه سرکوب شده 37 ساله خود زیر یوغ جمهوری اسلامی لحظه شماری میکنند. این فاکتور مهمی است که رهبران جنبشهای اعتراضی رادیکال و فعال کمونیست دخیل برای سازماندهی و به میدان کشیدن جنبش اعتراضی به آن اتکا کنند. جنبشها و گرایشات مختلف نتیجه گیری خود را از ضعف و عقب نشینی جمهور اسلامی دارند و براساس منافع خود نقشه بعدی خود را میکشند. جنبشهای اعتراضی رادیکال و رهبران و فعالین کمونیست در همین قامت و بنا به منافع جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانه باید نقشه بعدی خود را داشته باشند. مثالی بزنم، جنبش ملی اسلامی ارتجاعی که در قالب اصلاح طلبی حکومتی و سبز در همه این سالها در کنار جمهوری اسلامی بعضا نق زده و از سهم خود ناراضی بود، اکنون هضم شده و بسیج شده پشت سر دولت "اعتدال" میخواهد ضعف و عقب نشینی جمهوری اسلامی را با عقب نشینی "ولی فقیه" و جناح پشت سر او توضیح دهد. نقشه شان اینست این وضعیت را به فرصتی برای پیشروی جبهه "اعتدال اسلامی" و دولت روحانی  و پیشروی بخش مهمی از بورژوازی ایران برای کسب سود و سرمایه و تحکیم موقعیت نظام اسلامی باب طبع خود تبدیل کنند. بسیاری به نام اپوزیسیون به همین جبهه متصلند. در تمایز و تقابل اما منفعت جنبشهای اعتراضی رادیکال در عقب راندن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی و تضعیف و تعیین تکلیف نهایی  با جمهوری اسلامی است. این باید صورت مسئله هر فعال کمونیست دخیل در اعتراضات رادیکال باشد و برای آن نقشه بریزد.یک مسئله مهم تشخیص تناسب قوا برای پیشبرد اهداف مبارزاتی است که باید تعقیب شود. سئوال اینست چگونه از تناسب قوا عقب نماند و یا جلو نزد. چون هر یک از این دو اتفاق لطمه اش به خود حرکت مبارزاتی برمیگردد که در جریان است و یا قرار است اتفاق بیفتد. برای تشخیص این مسئله نسخه از پیشی وجود ندارد. به عنوان رهبر و فعال کمونیست باید در بطن شرایط بود، زمینه ها، پتانسیل مبارزاتی و موانع را دید و با همگامی مشترک رهبران و فعالین کمونیست اقدام کرد.

یک جنبه دیگر اینکه ناکام کردن جمهوری اسلامی و دم و دستگاه نظامی و امنیتی آن برای وارد کردن ضربه به فعالین و رهبران مبارزات رادیکال و فعالین کمونیست در این دوره است. بالاتر اشاره کردم، جمهوری اسلامی عقب نشینی در مقابل آمریکا و غرب را با تشدید سرکوبگری علیه جامعه و جنبشهای اعتراضی رادیکال میخواهد جبران کند. توطئه های جمهوری اسلامی را حتی المقدور باید خنثی کرد. این هم ابتکار هوشیارانه ای میخواهد که چگونه هم دخالتگری در اعتراضات و مبارزات را حفظ کرد و هم ضربه نخرد. فاکتور اصلی این مسئله اجتماعی عمل کردن و سازماندهی اجتماعی تحرک اعتراضی در هریک از جنبشهای اعتراضی رادیکال و دوری کردن از آکسیونیسم و اقدامات غیراجتماعی است. به علاوه تدقیق پلاتفرم و مطالبات هر مبارزه معین و جنبشهای اعتراضی رادیکال، تحکیم سازمانیابی اجتماعی و توده ای، اتخاذ تاکتیکهای مبارزاتی موثر و دیگر ابتکارات مبارزاتی، لازمه دقت و توجه فعالین کمونیست در این دوره و در جنبشهای اعتراضی رادیکال است.

در مورد بخش دیگر سئوالتان از نظرمن جنبشهای اعتراضی رایکالی که کمونیستها و فعالین کمونیست باید در آنها نقش ایفا کنند، عبارتند از جنبش کارگری و کلا جنبش اعتراضی اردوی کار ایران (شامل معلمان و پرستاران و ....) ، جنبش آزادی زن، جنبش نسل جوان و جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی است. این جنبشها جزو لاینفک سوخت و ساز جامعه هستند. در تاروپود تحولات  سیاسی ایران ریشه دوانده اند. فعالین کمونیست این جنبشها میتوانند نقش تعیین کننده ای  در هدایت این جنبشها داشته باشند.

 سازمانده کمونیست: به طور مشخص جنبش کارگری با چه مسائلی روبرو است و رهبران و فعالین کمونیست درگیر در جنبش کارگری چه وظایفی دارند؟

رضا کمانگر: در بخش جواب سئوال قبلی در مورد وضعیت کل جامعە و طبقە کارگر صحبت کردم. کارگر در جامعە ایران بعنوان آحاد و  طبقە و یا جنبش کارگری حقوقشان بشکل سیستماتیک قانون سرمایەداری نقض میشود، جدا از اینکە تاکنون هیچگونە خواست و مطالباتش برآوردە نشدە بلکە استثمار و بیکاری و سرکوب بیرحمانە تنها سهم طبقە کارگر و جنبش کارگری است کە طی ٣٧ سال گذشتە جمهوری اسلامی بە جنبش کارگری تحمیل کردە است. جنبش کارگری فاقد ابتدائی ترین سازمان و تشکل مناسب و مستقل خود است. طی ٣٧ سال گذشتە هرگونە تلاش برای سازماندهی و تشکل یابی مستقل تودەای کارگری با یورش، دستگیری، زندان، شکنجە، اعدام و سرکوب روبرو شدە است. تحمیل بی حقوقی مطلق سیاسی، صنفی در کنار پائین نگهداشتن دستمزدها و حتی عدم پرداخت بموقع دستمزدها و همچنین سیاست بیکار سازی و وجود لشکر میلیونی بیکاری موجب تحمیل زندگی چند بار زیر خط فقر بە طبقە کارگر شدە است. طبق گزارش کارشناسان خود حکومتی حداقل دستمزد کارگر با چهار برابر زیر خط فقر پرداخت میشود، معنی این فاکت این است، حدقل دستمزد کنونی ٧١٢ هزار تومان، باید بە بالاتر از 3 میلیون و نیم تومان افزایش یابد تا زندگی کارگر در حد یک استاندارد عادی بخورو نمیر برسد. در نتیجە با این شکل از دستمزد زندگی طبقە کارگر در لبە پرتگاە قرار گرفتە است. وظیفە ما متحد و متشکل کردن کارگران در تشکل و سازمانهای موبوط بە خود کارگران است. مجمع عمومی ظرف مناسب جهت دخالت عموم طبقە کارگر است. فعالین و رهبران کارگری باید توجە کنند، ایجاد صفی قدرتمند در مقابل دولت و کارفرما تضمین پیروزیش در گرو دخالت دادن مستقیم کارگران در بخشهای مختلف صنفی است. برگزاری منظم مجمع عمومی و فرمولە کردن خواستها و مطالباتشان ارادە قدرتمند طبقاتی را در مقابل دولت و کارفرما به نمایش میگذارد و در درون طبقە کارگر هم موجب حق بجانبی و اعتماد طبقاتی میشود.

 سیاوش دانشور: جنبش کارگری با مسائل و معضلات مختلفی روبرو است که دامنه عمل این جنبش و فعالین آنرا محدود و مشروط میکند. از تغییرات گسترده در سازمان کار و تولید و تقسیم کارگران یک واحد صنعتی و مراکز کار در شرکتهای پیمانی تا موقعیت حقوقی و قانونی بشدت ناامن و ضد کارگری، از دستمزدهای ناچیز و فقر گسترده تا بیکاری نجومی و ناامنی شغلی و غم نان، از توقع سرمایه داران و حکومت شان برای جانفشانی بیشتر کارگران برای "اقتصاد ملی" تا موانعی که اختناق و دستگاه سرکوب هر روز برسر راه فعالین کارگری و فعالین اعتراضات و اعتصابات میگذارد، و طیفی از مشکلات و مسائل مختلف مانند عدم پرداخت دستمزدها و مزایا و بیمه و جهت دولت و سرمایه داران برای تبدیل کردن آنها به نرم و قانون روبروست. این معضلات واقعی روی تحرک جنبش کارگری و فعالین و رهبران کارگری تاثیر جدی دارد. یافتن راه هائی برای دور زدن این موانع و متشکل کردن کارگران قصابی شده در شرکتهای پیمانی و با کارفرماهای مختلف و تقابل با اختناق و حراست و چشم و گوشهای حکومت در مراکز کار، همواره یک رکن اساسی تلاش رهبران کارگری را در محیطهای کار تشکیل داده است. اما اینها به هر حال داده های امروز مبارزه کارگری در ایران و تقریبا با درجات متفاوت در چهارگوشه جهان است. در پایه ای ترین سطح، این انعکاس توازن قوای طبقات و بیانگر موقعیت جنبش طبقه کارگر در تقابل با بورژوازی و نظم موجود است. لذا جنبش طبقه ما عموما و کمونیسم و گرایش رادیکال سوسیالیست و پیشرو طبقه خصوصا، باید نقشه ای برای برگرداندن توازن قوای سیاسی بنفع طبقه کارگر و اردوی آزادیخواه و برابری طلب جامعه داشته باشد. در یکسال اخیر، دوره جدیدی از اعتراض کارگری در ابعاد توده ای و از نظر زمانی طولانی تر از گذشته، شروع شده است. از اعتصابات کارگران پتروشیمی تا اعتصاب گسترده کارگران معدن چادرملو، از تحصن و اعتراض توده ای کارگران معدن بافق که سیاست ایران را بدرجه ای حول خود قطبی کرد تا اعتراضات و گسترده سراسری معلمان با شعار رفع تبعیض، از اجتماعات مستمر پرستاران تا اعتصاب گسترده کارگران ایران خودرو، از موارد برجسته تر بسیاری اعتصابات بزرگ و کوچک کارگری در ایندوره است. از نظر سیاسی، این یک برآمد جدید در جنبش کارگری است که طبعا نقاط قوت و محدودیتهای خودش را دارد. اما مهم اینست که در چهارچوب مختنق و دست و پاگیر کنونی، کارگران توانسته اند با اتکا به روش ها، سنتها، تاکتیک ها و ابتکارات مختلف، سراسری تر و توده ای تر بمیدان بیایند. جنبش کارگری ایران باید روی دوش این دستاورد و این دوره جدید پیش برود. دستاوردی که جمهوری اسلامی تلاش دارد با راه انداختن بیدادگاه اسلامی – کارفرمائی برای کارگران، تحت نام "دفاع از امنیت تولید" و "مقابله با اخلال در روند آن" و احکام زندان و شلاق برای فعالین کارگری، آن را از کارگران پس بگیرد. اعتراضات سراسری معلمان، اعتصابات در نفت و گاز و صنایع مختلف نشان داد این تلاش جمهوری اسلامی بیفایده است. این یک کشمکش سیاسی است که کارگران و اردوی کار جامعه و هم دولت اسلامی و کارفرمایان تلاش میکند که اوضاع را بنفع خود بهبود دهند.  اما راه پیشروی و پیروزی جنبش ما کدامست؟ اولین اقدام اینست که سنتهای اعتراضی دوره اخیر اعتراضات توده ای کارگری را تقویت کرد و گسترش داد. همین سنت مجمع عمومی و دخالت مستقیم و مستمر و توده ای کارگران در امر و حقوق خویش، از چادرملو تا بافق و ایران خودرو و اعتراضات معلمان و دهها اعتصاب دیگر، نقطه قدرت این جنبش و یک کلید پیشروی و توده ای تر شدن جنبش کارگری است. دومین مسئله اینست که همین اجتماعات و مجامع کارگران برای تصمیم گیری و اعتراض، خود را "شورای کارگران" فلان مرکز بنامد و به این نام حرف بزند. جنبش کارگری بدوا نیازمند ابراز وجود در قلمرو جامعه بعنوان یک نیروی آزاد کننده است. مسئله مهم دیگر جنبه سراسری شدن مبارزه کارگری است. مکانیسم سراسری شدن مبارزه کارگری ضرورتا وجود تشکل سراسری کارگران و یا آزادی فعالیت احزاب کارگری نیست. مبارزه کارگری در یک شرایط نسبتا آزاد حتما تابعی از آرایش توده ای و حزبی طبقه کارگر است. اما امروز و بویژه در کشورهائی مانند ایران، که اختناق در مقاطع بسیار محدود و دوفاکتوئی بطور محسوس ترک برمیدارد، این توقع که تا کارگران در ابعاد سراسری متشکل نشوند نمیتوانند در سیاست سراسری شرکت کنند و تاثیر گذار باشند، مطلقا درست نیست. نه اختناق و سرکوب جمهوری اسلامی چنین فرصتی به کارگران میدهد و نه مبارزه کارگری میتواند تا عاقل شدن جمهوری اسلامی و پذیرش تشکلهای سراسری کارگری تعطیل شود. لذا کشمکش در چهارچوب کنونی ادامه خواهد یافت. یک راه واقعی برای سراسری تر شدن مبارزه کارگری و تشکلهای کارگری، دامن زدن به یک جنبش شورائی از پائین و در مراکز کار و زیست است. متکی شدن به تجارب مثبت و ارزنده اعتراضات کارگری دوره اخیر، نقد محدودیتهای آن با اجتناب از تکرار آن، دامن زدن به سنت مجمع عمومی و اعلام آن با نام شوراها، میتواند خلأ فقدان تشکل سراسری کارگری را موقتا جبران کند و اتفاقا راه اصولی شکلگیری و فعالیت آن را تسهیل میکند. یک جنبه اساسی دیگر پرچمی است که کارگران و اردوی کار ایران در این کشمکش بلند میکنند. اعتصاب مختلف و پراکنده به هر دلیل و با هر مسئله بسیار مشخصی که صورت گرفته باشند، واقعیت اینست که جنبش کارگری در یک کلیت علیه تبعیض و فقر و سرکوب و فساد اعتراض میکند. این تصویری است که طبقات حاکم و محافل سیاسی و حتی شهروندان از این اعتراضات میگیرند. جنبش کارگری اگر میخواهد از منظر افکار عمومی یک جامعه تشنه آزادی، بعنوان "جنبش آزادی جامعه" و "رهبر سرسخت ما" برسمیت شناخته شود، باید در این ظرفیت سخن بگوید و بمیدان بیاید. اگر خواستی و حقوقی طرح میکند، در ظرفیت آلترناتیو سخن بگوید و نه "صنفی" که "مطالبه" ای دارد. وقتی معلم میگوید تحصیل رایگان، وقتی پرستار میگوید طب رایگان، وقتی کارگران حقوق و بیمه و رفاه و آزادی تشکل و تحزب و اجتماع برای همگان میخواهند، وقتی زنان نفی تبعیض و برابری میخواهند، اینها اجزا آن تصویر جنبشی و آلترناتیو است. نیاز امروز جنبش کارگری بدست گرفتن دستاوردهای تاکنونی و تلاش برای فراتر رفتن از آن و قطبی کردن سیاست حول خود با هدف تغییر تناسب قوا و مطرح کردن طبقه کارگر و راه حل آنست.

 رحمان حسین زاده: در یک جمله برآیند کل مشکلات پیش روی جنبش کارگری را در تناسب قوای بشدت نامساعد به ضرر جنبش کارگری باید دید. تناسب قوای نامساعد حاصل صرفا سرکوبگری و زندان و شکنجه و از میدان بیرون کردن رهبران و فعالین کارگری و تشکلهای مستقل کارگری نیست. زندگی زیر خط فقر و تعرض معیشتی و گرسنه کردن خانواده کارگری، ، جاری کردن دستمزدهای معوقه، حاکم کردن قانون کار ضد کارگری، قراردادهای موقت و یا سفید امضا، شمشیر داموکلس بیکاری وسیع را بالای سر کارگر شاغل گرفتن،  نداشتن حق تشکل و اعتصاب، گرانی و دهها ترفند ضد کارگری دیگر دست به دست هم میدهند و تناسب قوای به شدت نامساعدی را بین کارگر و سرمایه دارو دولت ضد کارگری به وجود میاورند. طبقه کارگر را اسیر و در منگنه قرار میدهند و دامنه عمل مستقیم کارگری را به شدت محدود میکنند.  این وضعیتی است که جمهوری هار اسلامی سرمایه در 37 سال حاکمیت سیاه خود بر طبقه کارگر تحمیل کرده است. در نتیجه مبارزه مستمر طبقه کارگر، گاه نهان یا آشکار، کوچک و یا بزرگ، برای مطالبات اقتصادی و یا سیاسی علاوه بر ضرورت فوری و دستاورد فوری آن در هر مورد ، خشتهای محکمی برای تغییر این تناسب قوای نامساعد هم بوده و هست. در نتیجه در دوره آینده و با نماندن بهانه "تحریمها و تهدیدات غرب" فعالین کمونیست و رهبران کارگری در هر مرکز و رشته کارگری و محل کاری لازمست ابتکار سازماندهی مبارزه ای متحدانه برای افزایش دستمزدها،علیه ترفند دستمزدهای معوقه، علیه قراردادهای موقت و علیه فشار معیشتی را سازمان دهند. بهبود شرایط معیشتی و بهبود جدی در زندگی، تغییر تناسب قوای مبارزاتی را به همراه دارد. در همین دوره گذشته اعتصابات و اعتراضات کارگری توده ای و مهم نمونه های خوب پیشبرد این مبارزات بوده است که رفقای دیگر از آنها اسم بردند و تکرار نمیکنم. دستاوردهای این مبارزات توسط فعالین کمونیست لازمست جمع بندی شود و به آن اتکا شود. در همین دوره که مذاکرات هسته ای و بعدا "توافق هسته ای" را به صدر کشانده بودند، معلمان سراسر کشوربه عنوان بخش مهمی از اردوی کار ایران منتظر نماندند و با مبارزات گسترده و سراسری حقوق فوری خود و به این معنا تلاش برای بهبود زندگی را سازمان دادند. این پدیده درسهای مهمی برای خود طبقه کارگر و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر هم دارد و آن اینکه نباید انتظار کشید تا بعد از "توافق هسته ای" چه میشود!. باید فورا دست بکار شد و اعلام کرد بهانه تحریم را ندارید، پس دستمزدها را افزایش دهید. دستمزدهای معوقه را پرداخت کنید. دوما درس اینست که چگونه مبارزات کارگری را هم متحدانه تر، فراتر از یک کارخانه و یک مرکز کارگری ، مثلا منطقه ای تر و حتی سراسری تر کرد. کاری که معلمان در مبارزات خود موفق شدند. مسئله مهم دیگری که هر فعال کمونیست درودن جنبش کارگری باید در فکر راه و چاره ای برای آن باشد، مسئله مقابله با بیکار وسیع و کشنده است. اهرم بیکاری وسیع بالای سر کارگر شاغل است. در نتیجه سد بندی در مقابله با بیکاری امر مشترک کارگر شاغل و بیکار است. ایجاد یک صف محکم اتحاد کارگری علیه بیکاری ضرورت مهم این دوره است. فعالین کمونیست درون جنبش کارگری به این مسئله باید حواب دهند. به علاوه ایجاد سازمان کارگری و تشکل کارگری قاعدتا باید مشغله هر فعال درون جنبش کارگری باشد. از نظر ما در این شرایط و در این تناسب قوا ایجاد مجاع عمومی کارگری در هر اعتراض و مبارزه و در مراکز و رشته های کارگری و گسترش جنبش مجمع عمومی امر فوری هر فعال کمونیست و رهبران رادیکال کارگری است.  ومسئله مهم دیگر جامعه سرزنده سیاسی ایران ، روزمره در تب و تاب تحولات سیاسی است. فعال کمونیست درون جنبش کارگری با حساسیت این مسائل را باید تعقیب کند و نظر و دید کمونیستی خود را به میان همقطاران و هم طبقه ایهای خود منتقل کند. بورژواری حاکم و جمهوری اسلامی و مدیای نوکر و ... شب و روز تصویر و تفسیر خود را از این اوضاع به میان طبقه کارگر منتقل میکنند. وارونگی و جهل و خرافه و دروغ را اتفاقا برای انقیاد بیشتر طبقه کارگر القا میکنند، اینجا است که بخش مهمی از مقابله با این جهل و خرافه در محل و در محیط کار و در محافل و تجمعهای کارگری  بر عهده فعال کمونیست روشن بین است. فعال کمونیست با  آگاهگری و با دخالت در روندهای سیاسی میتواند و باید مبشر آزادیخواهی واقعی در مقابله با تحرک سیاسی و شگردهای سیاسی دشمنان طبقاتی در جامعه و در محیط کار خود باشد. در یک کلام در جدال سیاسی جاری جنبش کارگری و گرایش رادیکال کارگری با اتکا به نقش فعالین کمونیست و رهبران پیشرو خود و کمونیستها و حزب کمونیستی خود میتواند و باید نمایندگی شود.

 سازمانده کمونیست: رابطه مبارزات جاری برای مطالبات فوری اقتصادی و سیاسی با جنبش سرنگونی را چگونه می بینید؟ فعالین کمونیست در این چهارچوب با کدام مسائل گرهی روبرو هستند؟ نظر شما در این زمینه چیست؟

رضا کمانگر: جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی  مشروعیتش را از دست دادە است! بقول منصور حکمت، جمهوری اسلامی وصلە ناجوری بر پیکر جامعە ایران است. سران رژیم اسلامی هم بە معنی این واقعیت پی بردەاند. در نتیجە این بە فرهنگ جامعە و سران رژیم اسلامی هم تبدیل شدە است کە هرنوع شکل گیری حرکت اعتراضی سریع رنگ و بوی سیاسی بخود میگیرد و مسئلە سرنگونی مانند کابوسی بالای سر رژیم اسلامی ظاهر میشود. بە این اعتبار تاکتیک خود رژیم اسلامی هم این است همە اعتراضات کوچک و بزرگ را سیاسی، امنیتی تلقی کند و برای فعالین جنبشهای اعتراضی پاپوش امنیتی بدوزد و تهدید ماشین سرکوبش را بالای سر جنبشهای اعتراضی نگهدارد. نمونە این واقعیت در همین سال جاری مشاهدە میکنیم کە در ٨ مارس، اول ماە مە و آخرین مورد در تجمع معلمین در ٣١ تیر جلو مجلس عملی کردند کە صدها فعال مبارزاتی را دستگیر و روانە زندان کردند و همچنین در جریان اعتصابات و اعتراضات کارگری فعالین کارگری را دستگیر و زندانی و با احکام سنگین دادگاههای فرمایشی روبرو میشوند و حتی با شلاق زدن روبرو شدند. در واقع رابطە مبارزات صنفی و اقتصادی با جنبش سرنگونی فاصلە عمیقی وجود ندارد. قطعا این شرایط در دل فضای اختناق و سرکوب قرار دارد موجب شدە است رژیم اسلامی با نهایت وحشیگریش توازن قوای نامناسبی را بە طبقە کارگر و بە جامعە تحمیل کند. فعالین و رهبران جنبشهای اجتماعی ازجملە فعالین کمونیست باید نقشە مند این توازن قوا را عوض کردە و بهم بزنند، باید در جنبشهای اجتماعی از جملە در درون طبقە کارگر صف محکم اعتماد بنفس با ایجاد ظرفی مناسب برای دخالت مستقیم متحدانە عموم طبقاتی بوجود بیاوریم. ضامن تحقق خواستها و مطالبات در گرو اتحاد و همبستگی طبقاتی و همچنین رابطە حمایتی با دیگر جنبشها ازجملە جنبش سرنگونی طلبی است. 

 سیاوش دانشور: حزب ما قبل و بویژه بعد از توافق وین بروشنی اعلام کرده است که "مساله اساسی جامعه سرنگونی جمهوری اسلامی است". ما سرنگونی خواهی را یک خواست عمیق و آرزوی اکثریتی عظیم میدانیم که در مقاطع مختلف خود را بصورت اعتراض توده ای و کشمکش با حکومت اسلامی بروز میدهد. ریشه خواست سرنگونی وصله ناجور بودن جمهوری اسلامی با جامعه ایران و تناقض عمیق آن با الزامات زندگی روزمره شهروندان در قرن بیست و یکم است. مضافا اینکه مبارزات جاری برای مطالبات فوری اقتصادی و سیاسی با سد ماشین سرکوب روبرو میشود. بیش از پیش روشن میشود که نفس جمهوری اسلامی مانع هر ذره پیشرفت و ابراز وجود سیاسی شهروندان است و باید برود. به نظر من باید برای کمونیستها بسیار روشن باشد که این توافقات حتی بعنوان ترمزی کوتاه مدت هم برای حکومت عمل نمیکند و وخامت اوضاع اقتصادی و ناسازگاری حکومت با مردم، بناچار تمایل و خواست سرنگونی را در سیاست ایران به جلو میراند و صفبندیهای آتی حول این مسئله شکل خواهد گرفت.  اگر توافق داشته باشیم که ضعف جمهوری اسلامی در این ماجرا و انباشت توقعات و خواسته های مردم امکانی برای طرح حق بجانب حقوق و خواستهای پایه ای کارگران و مردم زحمتکش فراهم میکند، آنوقت چشم انداز و ظرفیت شکل گیری حرکتهای توده ای علیه فقر و فساد و یا علیه بیکاری و آپارتاید و اختناق وجود دارد و اینها مختصات سیاسی دوره جدید جنبش سرنگونی را تعریف میکنند. کار فعالین کمونیست اینست که در ظرفیت رهبران و سازماندهندگان حرکتهای واقعی و موثر در این بستر عمومی تر ظاهر شوند، از خود چنین انتظاری داشته باشند و با این سنت کار کنند. کمونیستها در یک اشاره کلی، باید با رایج کردن اشکال معین روشهای مبارزاتی و سازمانی و جدال سیاسی برسر افق جامعه، محمل بسیج وسیع ترین تمایلات و اشتراکات عمومی آزادیخواهانه در جامعه شوند. رابطه مبارزات جاری برای حقوق و خواستهای فوری اقتصادی و سیاسی با جنبش سرنگونی اینست که هر دو با سد جمهوری اسلامی روبرو هستند و هر دو این واقعیت را میدانند که پیشروی آنها در گرو عقب راندن جمهوری اسلامی است. اینجا هم بحث برسر کشمکش واقعی و سیاسی برای تغییر تناسب قوا است. نفرت از جمهوری اسلامی گسترده تر از هر زمانی است. مسئله اساسی آن تلاقی سیاسی و فرصتی است که میتواند این بشکه باروت نفرت از جمهوری اسلامی را مشتعل کند. کمونیستها باید برای رهبری این جنبش آماده شوند، مُهر انقلابی طبقه کارگر را بر پروسه سرنگونی بزنند و از کشمکش با افقهای اجتماعی طبقه حاکم، در مهمترین لحظات یکدوره سرنوشت ساز غافل نشوند. بدرجه ای که جنبش طبقه ما و اردوی آزادیخواه جامعه با افق کمونیسم کارگری پای سرنگونی میرود به همان درجه بسیج نیروی کافی حول انقلاب طبقه کارگر برای پیشروی به سمت سوسیالیسم عملی تر است.  

 رحمان حسین زاده: رابطه تنگاتنگی بین مبارزه مستمر برای مطالبات فوری اقتصادی و سیاسی با سرنگونی جمهوری اسلامی وجود دارد. این را خود جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. این تجربه ایست که فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان، جوانان و هر اعتراض حق طلبانه در طول  37 سال حاکمیت جمهوری اسلامی کسب کرده اند. به طور مثال وقتی که مبارزه برای افزایش دستمزد و گرفتن دستمزد معوقه ، مبارزه برای بهبود شرایط کار و تامین شرایط امنیتی محیط کار، تقابل با پوشش اسلامی و حجاب اسلامی و اسیدپاشی علیه زنان، مبارزه زنان و دختران برای به استادیوم رفتن،  مبارزه برای ایجاد شرایط مناسب در محیط های آموزشی، مبارزه علیه پادگانی کردن دانشگاه و محله و شهر و کلا مبارزه هر روزه در جامعه برای قابل تحمل کردن شرایط زندگی و کار با مقابله مستقیم حاکمیت جمهوری اسلامی با همه دم و دستگاه نظامی و انتظامی و اداری و قوانین ضد انسان و سرکوب شدیدش روبرو میشود، واضح است همین مبارزات روزمره به تقابل با جمهوری اسلامی کشانده میشود. تجربه 37 ساله همه مبارزین سیاسی و از جمله فعالین کمونیست  این واقعیت است که در مبارزات جاری از جمله برای مطالبات اقتصادی و تامین معیشت بهتر، تنها با کارفرما و سرمایه دار روبرو نیستند، سرمایه دار بزرگتر کلیت جمهوری اسلامی و دولت و سپاه پاسداران و همه موسسات ضد کارگری و ضد انسانی آن را در مقابل خود دارند. اتفاقا فشار سرکوب همین دولت و دم و دستگاه حاکمیت است که حتی دامنه پیشروی آنها در مقابل کارفرمایان را به شدت محدود کرده است. به علاوه این واقعیت هم تجربه شده که گشایش واقعی شرایط معیشتی و شرایط سیاسی و تامین حقوق اولیه کارگران و مردم در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی است. این واقعیت نشان دهنده رابطه مستقیم بین مبارزات جاری اقتصادی با مبارزه سیاسی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. در این رابطه فعالین کمونیست باید رابطه این دو بخش مبارزه را به درستی ببینند، در عین حال چهارچوبهای متفاوت این دو عرصه مبارزه را هم باید تشخیص دهند. باید مبارزه جاری برای مطالبات اقتصادی و سیاسی را در همان چهارچوب تحقق مطالبات آن و در چهارچوب تناسب قوای مشخص برای پیشروی آن دید. نباید وظایف سرنگونی طلبانه را به یک مبارزه مشخص در کارخانه و محله و دانشگاه تحمیل کرد. در آن صورت شکست میخورد و به اهداف مشخص خود نمیرسد. اینجا تشخیص درست فعالین کمونیست بسیار تعیین کننده است که با نسخه از قبل تعیین شده نمیتوان به آن جواب داد و تنها در گرو پختگی و کاردانی رهبران عملی این مبارزات و فعالین کمونیست است. در این چهارچوب به طور کلی با دو نگرش باید تمایز روشن داشت. گرایش محافظه کارانه و راست که رابطه بین مبارزات جاری اقتصادی و سیاسی فوری و مبارزه برای سرنگونی را منکر میشود و یا گرایش آوانتوریستی که بر هر مبارزه جاری برای مطالبات مشخص، وظایف سرنگونی طلبانه را تحمیل میکند. هر دو ترند به دور از واقعیتهای مبارزاتی و اجتماعی بر هر دو عرصه مبارزه لطمه جبران ناپذیر زده و میزنند. دقت و هوشیاری فعالین کمونیست و رهبران رادیکال اینجا بسیار تعیین کننده است. در هر حال فعال کمونیست درون جنبشهای اعتراضی ، هم باید فعال  پیگیر و هدایت گر مبارزات جاری برای بهبود شرایط کار و زندگی و هم فعال گردآوری نیرو و سازماندهی آن برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باشد. عرصه مبارزات جاری بیشترین فرصت و امکان را از جمله برای گردآوری نیرو برای جنبش سرنگونی متکی به اراده کارگر و مردم متنفر از حاکمیت جمهوری اسلامی است.

سازمانده کمونیست: پابپای توافق و عقب نشینی در مقابل آمریکا و غرب، جمهوری اسلامی تشدید سرکوب و ارعاب جامعه را در دستور گذاشته است. ابعاد وسیع اعدامها، بگیر و ببندها در داخل و شروع اقدامات تروریستی نشانه های این تلاشهای جنایتکارانه است. واضح است سرکوب کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان از اولویتهای فوری جمهوری اسلامی است. برای خنثی کردن کردن این اهداف جمهوری اسلامی، فعالین کمونیست چه ابتکارات مبارزاتی و حتی امنیتی را باید در دستور داشته باشند؟

رضا کمانگر: این یک واقعیت است، جمهوری اسلامی هر وقت در سیاست خارجی و منطقەای وادار بە عقب نشینی و سازش شدە است، در داخل برای پیشگیری از توقعات بالای طبقە کارگر و مردم، ماشین سرکوبش را بە جان جامعە انداختە است. ایجاد فضای اختناق، رعب، وحشت و راه اندازی بساط اعدام جزو عملکرد تاریخ ٣٧ سالە جنایت سران رژیم اسلامی علیە بشریت درجامعە ایران است. برای خنثی کردن جنایت و توطئە سرکوب و درهم شکستن ماشین اختناق و اعدام، راهی جز اتحاد و همبستگی وجود ندارد! دست غیبی برای کوتاە کردن ماشین سرکوب رژیم اسلامی وجود ندارد. ارادە مستقیم طبقە کارگر و تودەهای مردم تنها ضامن درهم شکستن ماشین فرسودە سرکوب و اعدام است!

قدرت مقاومت و تحمیل خواست و مطالبات بە دولت در گرو ایجاد ظرف مناسب بعنوان سرپناە و سنگر مقاومت برای عقب راندن رژیم اسلامی از سیاست سرکوب است. ایجاد مجامع عمومی آن سنگر مقاومت تودەای برای عقب راندن و در هم شکستن ماشین سرکوب است. مقابلە با نهادهای امنیتی، جاسوسی و اوباشان حکومتی هم در گرو ایجاد صفی قدرتمند در مجامع عمومی است. زندانی کردن فعالین سیاسی، اجتماعی و اجرایی اعدام نباید بی پاسخ بماند! سازماندهی اعتراضات تودەای علیە سرکوب وظیفە هر فعال سیاسی، اجتماعی و چپ و کمونیست است! تجارب اعتراضات سال جاری از اصفهان، تهران تا سنندج، بوکان و مهاباد گوشە کوچکی از قدرت نمایی مردم برای عقب راندن جنایت جمهور یاسلامی و ماشین سرکوبشان بود. باید جنبش اعتراض بە اعدام و سرکوب را هرچە بیشتر گسترش داد و این وظیفە ما کمونیستهاست!    

سیاوش دانشور: این تشدید سرکوب مورد اشاره شما البته با سکوت تقریبا مطلق دولتهای طرفدار "حقوق بشر" همراه شده است و همین نکته "ناقابل" تکلیف افقهای حقوق بشری را در دنیای امروز بعنوان ابزار و اهرم فشار سرمایه، و نه پایبندی به حقوقی هرچند محقر، روشن میکند. شکستن رکورد در اعدام زندانیان، گسترش بگیر و ببند و اختناق، در کنار تهاجم ایدئولوژیک و امنیتی به انتقاد چپ و تاریخ چپ و شخصیتهای چپ و مارکسیسم و کمونیسم، برای این ضروری شده که به نگرانیهای جمهوری اسلامی پاسخ دهد. تبلیغات بی بی سی و روزنامه های مجاز میخواهند بگویند دعوا و کشمکش اصلی در ایران برسر رفع حصر موسوی و کروبی و یا دعوای آخوندها برسر "اسلام تندرو" و "اسلام میانه رو" و "سنت و مدرنیته" است. دعوا در ایران برسر آزادی و برابری و نفی اختناق است. اتفاقا این "اسلام میانه رو" در مقابل خواست نفی جمهوری اسلامی وظیفه اش اینست که با چهار عبارت پوچ از کیان نظام و حاکمیت مشترک هر دو اسلام وحشی و "اهل تساهل" دفاع کند. جمهوری اسلامی از برآمد توده ای علیه نظام وحشت دارد. نمیخواهد به هیچ زخم و کمبود مردم زحمتکش مرهمی بگذارد و پاسخی بدهد. خاتمی و موسوی و رفسنجانی دارند در دولت روحانی نمایندگی میشوند و خودشان نیز از آن حمایت میکنند. بحث رفع حصر و جنبش سبز دارد به بحثی درون خانوادگی در جمهوری اسلامی تبدیل میشود. جمهوری اسلامی و بولتن های امنیتی خبر تراش و "مهرنامه" ها و "اندیشه پویا" های ضد کمونیستی اش دارند از ظرفیت بالقوه عروج طبقه کارگر و زمینه رشد تمایلات چپ و کمونیستی با زبان کینه توزانه راست و سرمایه سخن میگویند. اینها بعنوان مجلات و تریبون های محافل دست راستی، خط دفاع از حکومت را با سیاست حمله به کمونیسم و مهمل گوئی راجع به آن انجام میدهند. این ارتباط یک به یکی با حضور یک جنبش بالفعل کارگری و سوسیالیستی در صحنه سیاسی ایران ندارد اما دستکم از "خطر" یک پتانسیل و یک برآمد جدید سخن میگوید. اظهارات خامنه ای، نمایشات تلویزیونی، پرونده سازیها برای فعالین سیاسی، اعدام زندانیان سیاسی، گروکشی فعالین با ضمانت های سنگین و انواع ترفندهای امنیتی برای اینست که تحرک فعالین کارگری و فعالین جنبشهای اجتماعی و حتی کمپین ها و کانون ها را سد کنند. آنجا هم که از مبارزات قدرتمند شکست خورده است مجددا با داعیه دیگری مثل شکایت کارفرما و غیره برگشته است. جمهوری اسلامی ضد کمونیست و ضد کارگر و ضد زن است و این ضدیت را پنهان نمیکند. این حکومتی است که برای سرکوب چپ و اعاده منافع راست و سرمایه داری بقدرت رسید. اما تبلیغات ایندوره حکومت بیشتر کاریکاتوری از دهه شصت است که تلاش دارد ضعف حکومت را در نگاه جامعه به نمایش قدرت توحش تغییر دهد. سرکوب تعدادی فعال کارگری و فعال معلمان و یا پرونده سازی و دستگیری تعدادی جوان تحت عنوان "مارکسیست هائی که با پول آمریکا" فعالیت کردند، مثل تف سربالاست. این حکومت باید پاسخ دهها میلیون خانواده کارگری را بدهد که آنها را به فقر مطلق محکوم کرده است. این حکومت باید پاسخ زنان و نیمی از جامعه را بدهد که اکثریت عظیم آنها برای اسلام و قوانین اش مشروعیتی قائل نیستند و هر روز به اشکال مختلف روبروی آن می ایستند. این حکومت باید پاسخ ارتش بیکاری و میلیونها جوان بیکار را بدهد که هیچ افقی برای آینده ندارند. این حکومت باید پاسخ نفرت عمومی از فساد و سرکوب و جنایت و دروغ مشتی جنایتکار را بدهد. امنیت صرفا مقوله ای فنی نیست. جوانب فنی امنیت به شیوه های مختلف قابل حل است و بسیاری از فعالین داخل بر این روشها کم و بیش اشراف دارند. اما اساس بحث امنیت، اجتماعی است. فعال کارگری و فعال هر جنبش دیگر، بدرجه ای که از روشها و شیوه های فرقه ای و غیر موثر اجتناب میکند و با سنتی اجتماعی کار میکند و حمایت بلافصل بیشتری را باخود دارد، امنیت اش در تحلیل نهائی بیشتر تامین میشود. فعالین کمونیست باید یک بخش کارشان که به چگونگی امور سازماندهی و رهبری مربوط است، کاملا مخفی باشد و آن بخش واقعی تر کارشان که در متن اعتراض علنی و توده ای کارگران و معلمان و زنان و اقشار زحمتکش قرار دارد، در همان ظرفیت و بعنوان عضوی از یک مجموعه بزرگتر عمل کنند. آرایش حزبی و توده ای طبقه کارگر متفاوت است، وظایف اش متفاوت است اما هر دو ضروری است. مسئله امروز و در متن تناسب قوای کنونی، بدست دادن چهارچوبی است که بتواند موقعیت طبقه کارگر را تغییر دهد و تامین حضور مستقل طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی اش را در تحولات فردا و اوج گرفتن تقابل جامعه با حکومت تضمین کند. 

رحمان حسین زاده: رفقای دیگر در این مورد کامل جواب داده اند و در پاسخ سئوال اولتان هم بخشا به این موضوع پرداخته ام و در نتیجه سخن را کوتاه میکنم. مسئله بسادگی اینست که جمهوری اسلامی به  شدت نگران است که کارگران و مردم ضعف و عقب نشینی اش را در مقابل آمریکا و غرب به عقب نشینی بزرگتر در داخل تبدیل کنند. میداند مردم نقطه ضعفهای  او را دیده و ضربه پذیرتر شده است. میداند مثل گذشته با بهانه "تحریم  و تهدید استکبار" نمیتواند تعرض معیشتی و سیاسی و فرهنگی را سازمان دهد. میداند بیحقوقی مطلق اقتصادی و سیاسی جان مردم را به لبشان رسانده است و نگران از اینکه کارگران و مردم در فرصتی به میدان آیند و با این رژیم تعیین تکلیف کنند. به همین دلیل و از قبل برای مقابله با این اوضاع شمشیر را از رو بسته اند. دولت "اعتدال" روحانی پابپای مذاکرات هسته ای و قدم به قدم  قبول عقب نشینی در مقابل غرب، در داخل و در مقابل کارگران و مردم سرکوب را تشدید کرد. افزایش آمار اعدامها را بعضی رسانه های نزدیک به خوشان هم اذعان میکنند. فضای امنیتی و بگیر و ببند و سرکوب تشدید شده است. مثل اینکه سیاست "نرمش قهرمانانه" با غرب را باید با "سرکوبگری سبعانه" در مقابل طبقه کارگر و مردم بالانس کنند. هر چند دامنه عمل آنها برای سرکوبگری مثل گذشته نیست و محدودیت جدی دارند، اما جنبشهای اعتراضی رادیکال و فعالین کمونیست نباید، به مخاطراتی که از این سر این جنبشها را تهدید میکند، بی توجه باشند. اینها برای بقای نظامشان به هر جنایتی روی آورده و میاورند. تجربه نشان داده اینها برای مرعوب کردن جامعه بدوا علیه جنبشهای رادیکال اجتماعی مثل جنبش کارگری، زنان و جوانان اقدام خواهند کرد. فعالین کمونیست این وضعیت را باید تشخیص دهند و راههای ضربه پذیری جنبش و مبارزه خود را در مقابل این جانیان مسدود کنند. اگر اینها قصد مرعوب کردن جامعه را داشتند، نباید گذاشت جنبشهای اعتراضی رادیکال و فعالین کمونیست و رهبران این جنبشها  زیر ضرب قرار گیرند. تامین چنین حفاظت و امنیتی در وهله اول اجتماعی عمل کردن و اجتماعی مبارزه کردن است. صف سازمانیافته و خود آگاه جنبشهای اعتراضی رادیکال هم ضامن ادامه کاری مبارزات و هم تامین کننده امنیت آن مبارزه و فعالین آن است.

***

 

 

 

نظر بدهید
نظرات ثبت شده