نامه سرگشاده به 14 نفر اعضای اقلیت کمیته مرکزی حزب حکمتیست

رفقا! موضوع این نامه و سئوالات من جانبداری از جناحی نیست، سئوالات من بخاطر نگرانیم از سرنوشت حزب و به درجه اولی جهت اهمیت همجهتی و همسنگری در بیش از سه دهه گذشته است. اکثریت شماها را 30 سال است که از نزدیک میشناسم و برای تک، تک تان اهمیت و احترام قائل هستم! سئوالاتم سرراست و بدون تعارف است. پاسخ دادن به آن تنها مسئولیت میطلبد!

رفقا!

سه هفته از تحمیل بحران به رهبری و کل حزب حکمتیست میگذرد. همه ما جدا از تعلق جناحی و گرایشی حق داریم به عملکرد تحمیل این بحران و تاثیر این بحران بر جامعه و تک، تک فعالین و اعضا و کادرها و رهبری حزب بپردازیم و برای آینده از آن تجربه کسب کنیم.

رفقا!

فرض کنیم حق با شماست، پلاتفرم تصویب شده هیئت دائم از خط رسمی حزب خارج شده است و حزب را به چاله انداخته است. آیا راه حل دیگری بجز عملیات شبانه اقلیت دفتر سیاسی جهت تصرف وب سایت و اموال حزب وجود نداشت؟ آیا نمیشد در فردای آخرین جلسه دفتر سیاسی که 5 نفر از رفقا به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند، نمیشد خواهان پلنوم فوق العاده شد و این هیئت دائم را از مجاری قانونی پلنوم خلع مسئولیت کرد؟ آیا نمیشد به اعضا و کادرها رجوع کرد و سمینار جهت نقد پلاتفرم برگزار کرد و حتی یک فضای آرام جهت انتخاب سیاسی را ایجاد کرد؟ آیا عملکرد سه هفته اخیرشماها حزب را از چاله به چاه نینداخته است؟ آیا این حرکت و موضعگیری شماها ذره ای امید و اعتماد را به حزب حکمتیست باقی گذاشته است؟ آیا واقعا در خلوت خود میتوانید به وجدان خود رجوع کنید و از این وضعیت احساس غرور کنید؟ راستی تاثیر این بحران بر فعالین داخل کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا رفقای ما در محلهای کار و زندگی از این وضعیت حزب شاد و سرحال و یا افسرده و نا امید شده اند؟ در ارزیابیتان میتواید ضرورت اجتماعی این اقدامتان را برای ما، جامعه و تاریخ جنبش کمونیستی کارگری را توضیح دهید؟

آیا اینوع عملکرد ناشی از یک سنت غیره اجتماعی بیگانه با کمونیسم کارگری نیست؟

رفقا! فرض کنیم عملکرد سه هفته ای شما موجب نجات طبقه کارگر و جنبش کمونیستی کارگری در ایران شده و به درجه اولی به نجات حزب حکمتیست منجر شده است. چرا نباید به حرف 30 نفر از نظر شماها "فریب خورده گان اعضای کمیته مرکزی" که خواهان پلنوم فوق العاده هستند گوش نداد؟ حتی فرض کنیم این حرکت شماها موجب انقلاب سوسیالیستی در سریعترین زمان ممکن میشود، چرا نباید 30 تن از رفقای را نجات نداد که بیش از سه دهه همسنگر هم هستیم؟ چرا نباید با شرکت در پلنوم 23 اکثریت اعضای کمیته مرکزی را از زیر دست توطئه پلید هیئت دائم نجات نداد؟ چرا نباید از طریق شرکت قدرتمند و با حقانیت در پلنوم زمینه اخراج این چند نفر هیئت دائم که موجب "تغییر ریل" حزب شده را در کنگره فوق العاده را فراهم نکرد؟

اما رفقا!شماها پا را در یک کفش کرده اید و فکر میکنید حزب را در کنگره فوق العاده 5 نجات میدهید.

فرض کنیم اکثریت نمایندگان کنگره 4 که شماها سنگ دفاع از آنها را برای صلاحیتشان جهت تصویب خط آینده حزب امید بسته اید، اگر اکثریتشان فریب نقشه شوم هیئت دائم بخورند و حزب مورد نظر شماها را نجات ندهند، آیا ضمانتی برای احترام شماها به رای اکثریت نمایندگان کنگره 5 وجود دارد که اگر بر خلاف تحلیل شماها تصمیم گرفتند؟ آیا اگر جهت گیری ها مطابق میل شماها نبود، میتوانید تعهد بدهید که عصبانی نمی شوید و از جلسات کنگره خارج نمی شوید؟ آیا تحمل رای نیاوردن برای رهبری آینده حزب را دارید؟ آیا اگر خدای نکرده در کنگره اقلیت شدید ظرفیت تشکیل یک فراکسیون اقلیت درون حزبی را دارید؟ آیا میتوانید برای مصوبات اکثریت حزب ارزش و احترام قائل شوید؟ آیا در صورتی که جناح مقابل کنگره را تحریم کنند شماها هیچگونه روزنه ای برای حفظ اتحاد حزب مدنظر ندارید؟

رفقا! همه علائم تاکنونی نشانه از هم پاشیدن شیرازه حزب حکمتیست را نشان میدهد.

نقش و مسئولیت شماها در جهت متلاشی کردن حزب چیست؟ آیا میتوانید مسئولیت گوشه ای از این وضعیت را بپذیرید؟ اگر شماها هیچ نقش مخربی ندارید چه تلاشی برای حفظ اتحاد حزب انجام داده اید؟

رفقای عزیز! باور کنید بحرانی که به حزب تحمیل شده است مانند این است که در خانه ای شیشه ای سنگر ببندی و سنگ پراکنی کنید. دیوار و سقف خانه حزب بر سر همه ما ترک برداشته است! باید مسئولیت این بحران را پذیرفت!

همه ما سه دهه است که با این وضعیت دست وپنجه نرم میکنیم، هر وقت با تلفات سنگین کوچکتر شده ایم باز آسمان همان رنگ سابق را داشته است.

ای کاش این بحران ذره ای تاثیر مثبت بر زندگی کارگر، زن، جوان و کودک داشت!

 

رضا کمانگر

9 ژانویه 2012

 

 

www.r-kamangar.com