مجمع عمومی و شورا سنتی از کمون پاریس و انقلاب اکتبر!  

 

به نقل از نشریه سازمانده کمونیست شماره1

مقدمه : جامعه ایران جزو کشورهای سرمایه داری است که تضاد طبقاتی بشکلی خشن و عریان در کنار سیاست سرکوب و خشونت و بی ­ رحمی بی حد و مرز طبقه سرمایه دار توسط ارگانها و نهادهای دولت حافظ نظام و سیستم سرمایه داری علیه طبقه کارگر اعمال میشود. دولت حافظ نظام سرمایه داری هرگونه متشکل شدن و تلاش برای سازمانیابی طبقه کارگر را با سرکوب جواب میدهد. بحث تشکل و سازمان یابی طبقه کارگر به قدمت تاریخ عروج نظام سرمایه داری درایران در جریان بوده و آنجایی که طبقه کارگر دست به پیشروی زده باشد، اگردولت حافظ نظام سرمایه داری نتوانسته باشد بطور مستقیم و عملا دست به جلوگیری و سرکوب بزند، با متوسل شدن به سیاست توطئه و فریب و ایجاد توهم از طریق جنبشهای بورژایی به نام کمونیسم وغیره مانع دخالت مستقیم طبقه کارگر در امر سازمان یابی طبقاتی کارگران شده است.

در ادامه این بحث جهت دستیابی به یک نتیجه عملی در راستای تحقق سازمانیابی توده ای، طبقه کارگر تلاش میکنم نقاط ضعف و قوت همه ابزارهای عملی موجود مانند " اتحادیه، سندیکا در مقایسه با مجمع عمومی و شورا " را ب ه لحاظ تاریخی در مقایسه با زمان و شرایط فعلی منطبق کرده و به نتیجه عملی آن بپردازم. هدف دیگر این مطلب، نقد سیاست گرایش رفرمیستی جدید در اپوزیسیون "چپ" در ایران است که اخیرا بشکلی تصنعی به " کارگرپناهی" پناه برده است. بحث را با اشاره به دو تجربه تاریخی مرور و پیش میبرم. نگاهی کوتاه به دو حرکت تاریخی که دنیا را لرزاند ضروری است.

مورد اول کمون پاریس 1871 اولین تجربه قدرت گیری طبقه کارگر در جنگ با نظام سرمایه داری فرانسه بود، امروز بعد از 140 سال وقتی به قامت اتحاد و اهداف کمون پاریس مینگریم هنوز افق آن ا نقلاب آرزوی میلیونها انسان کارگر مزدی در سراسر جهان است. شکست کمون پاریس بخاطر غیر واقعی بودن اهداف کمون پاریس نبود، تجربه کمون پاریس به ما نشان میدهد پیشروی طبقه کارگر مستلزم اتحاد و سازمان یابی در تشکل و سازمان های پایدار حافظ منافع طبقاتی خود است. *

مورد دوم تاثیر انقلاب اکتبر 1917 روسیه بر طبقه کارگر جهانی از جمله اروپا و آمریکا و بخشهای دیگر جهان باعث رشد و نشان دادن قدرت طبقه کارگر شده بود. انقلاب اکتبر بنوعی ادامه حرکت انقلابی کمون پاریس در جهت م تحقق کردن اهداف طبقاتی طبقه کارگر بود. انقلاب اکتبر از تجربه کمون پاریس تاثیر گرفته بود و در جهت دخالت دادن نیروی انسانی وسیع طبقه کارگر در سرنوشت جامعه حرکت میکرد. اتقلاب اکتبر تاثیر مهمی بر احساس قدرت طبقه کارگر در سراسر جهان و ازجمله اروپا و آمریکا گذاش ته بود. انقلاب اکتبر طبقه کارگر را وادار کرده بود به ابزار دخالت مستقیم طبقه کارگر متکی بر ایجاد شوراهای کارگری خود دست بزند. کارگران و سربازان در شوراهای خود متشکل شده بودند و در سرنوشت انقلاب و جامعه روسیه دخالت مستقیم میکردند. شرایط اتحاد و سازمان یابی طبقه کارگر و ایفای نقش مستقیم شان در سرنوشت جامعه روسیه موجب تقویت روحیه مبارزاتی طبقه کارگر در سراسر جهان شده بود.

قدمت تشکیل اتحادیه و سندیکاهای کارگری به قبل از کمون پاریس و بعدا انقلاب اکتبر برمیگردد اما بوقوع پیوستن انقلاب اکتبر چاشنی بزرگی در نیروی محرکه برای به میدان آمدن و رشد و قدرت گیری اتحادیه­های کارگری در صنف­های گوناگون سراسر جهان بود. کارگران در سراسر جهان و ازجمله در اروپا و آمریکا سندیکا و اتحادیه­های کارگری را با نیروی به مراتب وسیعتر انسانی ایجاد کردند. اگر چه اتحادیه و سندیکاهای کارگری جزو اولین دستاوردهای مبارزه طبقه کارگر محسوب میشوند اما به مرور زمان همین اتحادیه و سندیکاها خود به مانعی در مقابل دخالت مستقیم طبقه کارگر در سرنوشت خود و ایجاد تغییر در شرایط جامعه به نفع طبقه کارگر تبدیل شدند و عملا به ابزار و دنبالچه سیاستهای بورژوایی احزاب سوسیال دمکرات که بعضاً در حاکمیت هستند و یا قبلا بوده اند تبدیل شدند. و ...

امروز وقتی به تجارب اتحادیه و سندیکا مینگریم باید جوانب مثبت و منفی آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و همزمان در کنار بررسی دقیق از تجارب سازمان یابی طبقه کارگر توجه را به میزان دخالت مستقیم کارگر در سرنوشت منافع طبقاتی خود در جامعه معطوف کنیم. ما امروز با این توقع و این تصویر به وضعیت اتحادیه و سندیکاهای کارگری موجود نگاه میکنیم و این نتیجه را میگیریم که اتحادیه های موجود به ویژه در کشورهای پیشرفته صنعتی، اروپا و آمریکا و ... به عامل عدم دخالت طبقه کارگر در سرنوشت، سیاسی و اجتماعی جامعه تبدیل شده اند، حقوق اجتماعی کارگر را فقط از جنبه صنفی تعریف میکنند و فقط سالی یک الی دو بار بر سر یک سنت، الی پنج سنت اضافه دستمزد با کارفرما چانه زنی میکنند، بعد از چند روز مذاکره بر سر گرفتن این چند سنت و یا عقب نشینی، پرونده وظایف اتحادیه تا سال دیگر بسته میشود. اتحادیه های کارگری آلترناتیو گرایش رفرمیستی و یونیونیستی درون طبقه کارگر برای سازمانیابی توده ای کارگران هستند. قوانین و شرایط فعلی را ازلی و ابدی میدانند و آن را تبلیغ میکنند و مانع دخالت طبقه کارگر در سرنوشت سیاسی، اجتماعی جامعه میشوند، و اگر هم قصد دخالتی داشته باشند تلاش میکنند اقداماتشان در راستای سیاست و قوانین رایج سیستم حاکم باشد. در شرایط کنونی عملا اتحادیه های کارگری به حافظ منافع و قوانین موجود در جامعه سرمایه داری تبدیل شده اند.

ایران با یک ویژگی خاص

در ایران بخاطر شرایط و اوضاع سیاسی هر حرکتی در این راستا و ایجاد هرنوع تشکل صنفی- اجتماعی در خود سیاسی تلقی می شود و بدلیل تناقضات جمهوری اسلامی در تقابل با دولت و سرمایه داری قرار میگیرد. پاپوش دوزی امنیتی بهانه رایجی است که در خدمت ایجاد شرایط سرکوب و دستگیری، شکنجه، زندان و اعدام رهبران و فعالین کارگری قرار میگیرد.

پیدایش گرایش سندیکایی در ایران حاصل همان تاثیر پذیری از افق انقلاب اکتبراست

ایجاد سندیکاهای اولیه کارگری در شرکت نفت و در مراکز بزرگ کارگری بعد از انقلاب اکتبر و آموزش رهبران و فعالین سندیکائی در مراکز آموزشی روسیه انقلابی گواه این واقعیت از تاثیر پذیری گرایش سندیکالیستی ایران از انقلاب اکتبر بود. بعدها و به مرور زمان فعالان گرایش سندیکالیستی ایران افقشان را به دنباله روی از حزب توده و گاها به جبهه ملی، گره زده بودند و از چهارچوب صنفی گری پا فراتر نگذاشتند که علیرغم صنفی بودنشان اما رهبران و فعالینشان قربانی سیاست سرکوبگرانه حکومتهای دیکتاتوری ایران شدند.

شرایط بعد از انقلاب 57 ایران به کلی عوض شد

انقلاب 57 مرحله ای از خودآگاهی طبقه کارگر ایران با تجربه ایجاد شوراهای کارگری شروع میشود و پا به عرصه جدیدی میگذارد. افق جدید در جنبش کارگری متکی به تلاش برای دخالت جهت فراتر رفتن از افق گرایش سندیکالیستی است. بحث مجمع عمومی و شورا بربستر زمینه اجتماعی جنبش کارگری طرح شده است که هنوز هم جنبه های عملی این بحث راه حل عملی و واقعی رهبران و فعالین جنبش کارگری است. بحث جنبش مجمع عمومی و شورا در تقابل با ایجاد سندیکا طرح نشده است و اتفاقا در بحث مجمع عمومی و شورا از ایجاد سندیکاها ئی که امکان تشکیل آن وجود داشته باشد حمایت شده و به رهبران و فعالین کمونیست توصیه شده که در آن شرکت و دخالت کنند.

مباحث مجمع عمومی و شورا، همزمان با نقد متدولوژی و اهداف طبقاتی حزب توده، اکثریت، سنت فدائی و راه کارگر طرح گردید که موجب عقب نشینی و یا بهتر است بگویم سکوت تئور ی س ی نهای آن گرایش در یک دوره طولانی شده بود. و حتی بعضی از سندیکاهای صنفی هم در ادامه آن مباحث و با نقد آن گرایشات از طریق برگزاری مجمع عمومی به تشکیل سندیکا پرداختند. سنت برگزاری مجمع عمومی و شورا متکی به بسیج وسیع کارگران در مراکز کارگری و تولیدی جهت پیشبرد کلیه امورات تعیین شده توسط رای مستقیم اکثریت شرکت کنندگان است.

دوم خرداد و چرخش به راست بخشهایی از اپوزیسیون چپ 

با سرکار آمدن خاتمی بخشی از اپوزیسیون با پروژه ­ های خاتمی همگام شدند. توده­ایها و اکثریتیها، همراه با جمهوریخواهان و طیفهائی از راست و سلطنت طلبان که افق سیاسیشان با سرکار آمدن خاتمی برآورده شده بود به استقبال شرایط وقت رفتند.

این هزیمت سیاسی در بقیه جریانات هم بی تاثیر نبود، سازمان زحمتکشان از کومله انشعاب کردند و رسما همراه با حزب دمکرات به جبهه دوم خردادی ها پیوستند. حزب کمونیست کارگری هم با شورش آوریل 99 که به مانیفست رضا مقدم، ایرج آذرین و بهمن شفیق مشهور شده بود از شرایط وقت تاثیر گرفتند و همه آنها در یک تحلیل متفق القول بودند که "جمهوری اسلامی متعارف و تثبیت شده است و فقط از طریق اصلاحات درونی رژیم میتوان آن را رام و معقول تر و اهلی تر کنند" همچنین بحث انقلاب و سرنگونی رژیم اسلامی را به تمسخر میگرفتند.

این جبهه که میتوان آن را بعنوان رفرمیستهای جدی د نام برد در جنبش چپ و کارگری هم بی تاثیر نبودند، تئوریسینهای آنها مانند ایرج آذرین و بهمن شفیق با اختلاف سلیقه متفاوت یکی کتاب "چشم انداز و تکالیف " را به بازار عرضه کرد که جمهوری اسلامی را تثبیت شده معرفی و اعلام میکند که دیگر سازماندهی برای انقلاب در دستور کارگر نیست، و بخش دیگر با تروتسکیستهای آلمان مشغول تدارک " تشکیل انترناسیونال" میشود، اما نسخه اصلی این تئوری، قبول اوضاع و شرایط فعلی برای تمکین طبقه کارگر به شرایط موجود و بازگشت به دوران وظیفه طبقه کارگر تنها برای بهبود شرایط صنفی است، این گرایش تحزب گریزی را راه حل اصلی میدانستند و به طبقه کارگر تجویز میکردند. این تحلیل مشترک این محافل از متعارف جلوه دادن جمهوری اسلامی است، آلترناتیو گرایش کمونیستی در عرصه سازماندهی توده ­ ای یعنی ایجاد مجمع عمومی و شورا را خیالی و غیر ضروری میدانستند.

این جبهه علیرغم اختلاف سلیقه و نوساناتشان با هم و علیرغم وضعیت بحرانی جامعه ایران به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و شکافهای درون حکومت و بحران منطقه ای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی هنوز مشغول یارگیری هستند. کورش مدرسی و اقلیتی کوچک از حزب حکمتیست متاسفانه بعد از 12 سال به این جبهه پیوسته اند. کورش مدرسی با مقاله "نقطه سر خط" و بحث "جنبش کمیته های کمونیستی" و زیگزاگ زدنهایش در بحث اوضاع سیاسی که میگوید" جمهوری اسلامی متعارف" شده است و "مقدمه ای بر ترجمه دو نامه از لنین" که در تقابل با بحث عضویت کارگری منصور حکمت است و همچنین در یک سال اخیر با تلاش برای انحلال حزب حکمتیست عملا در این مسیر گام نهاد و پیوستن خود را به جبهه کارگر پناهی قلابی را اعلام نمود.

این دوستان سابق ما دیر رفتند و خیلی زود میخواهند از شر جنبش مجمع عمومی و شورا خلاص شوند. یکی از فعالین شاخص این گروه، محمد فتاحی، طی مطلبی نوشت: " کمونیسم بورژوایی ایران از روی تعصب دینی و خلوصیت ایدئولوژیک هوادار سازماندهی شورا و جنبش مجمع عمومی است" در جای دیگر ادامه میدهد " تاریخ سه دهه اخیر این چپ شعار شورا و مجمع عمومی میدهد و آخر سر هر دو تشکل توده ای کارگری که در سال های اخیر محصول مبارزات و فداکاریهای این طبقه در دو مرکز مهم بوده اند، هر دو نه از جنس شورا بلکه از جنس سندیکا و اتحادیه اند. "(خط تاکید از من است) این ت ز و بیان آن ناشیانه و یا اشتباها نوشته نشده است، بلکه ناشی از یک تصمیم سیاسی جهت پیوستن به افق جبهه جدیدی است که از طبقه کارگر انتظار دخالت سیاسی، اجتماعی ندارد.

مجمع عمومی و شورا مناسبترین ابزار طبقه کارگر است!

امر دخالت در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وظیفه طبقه کارگر است. طبقه کارگر نمیتواند نسبت به فشار اقتصادی و فقر اجتماعی بی تفاوت باشد، نمیتواند نسبت به تبعیض و نابرابری­ها در تمامی زمینه­های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی " حقوق زن، حقوق کودک، حقوق جوان، مسائل آموزش و پرورش و فرهنگی جامعه بی تفاوت باشد، طبقه کارگر نمیتواند نسبت به مسئله زندانی سیاسی و مسئله اعدام بی تفاوت " باشد. طبقه کارگر در فکر همبستگی طبقاتی خود است. طبقه کارگر در کنار تحزب کمونیستی خود به ابزار اعمال اراده مستقیم خود نیاز دارد. ایجاد مجمع عمومی و شورا آن ابزار مناسبی است که ، میتواند از طریق آن به اعمال اراده خود بپردازد. در نتیجه مجمع عمومی و شورا مناسبترین تشکل سازمانیابی طبقه کارگر برای دخالت مستقیم طبقه کارگر جهت اعمال اراده مستقیم خود است.

منصور حکمت در یک سند   ارزنده به   مسائل گرهی بحث   شورا و   سندیکا پرداخته است، تصویر منصور حکمت در این سند هنوز برای رهبران و فعالین جنبش کارگری آموزنده و قابل استناد است . این سند در این شماره نشریه منتشر میشود و مطالعه آن را به تمامی فعالین این عرصه توصیه میکنم.

18 جون  2012

* کمون پاریس از نظر سیاست و استراتژیک به کج راهه نرفت، کموناردها برای تحقق اهدافشان متکی به بسیج و سازماندهی وسیع توده ای بودند و تا آخرین لحظه با بورژوازی جنگیدند، شکست خوردند اما تسلیم نشدند و بخاطر همان جانبازی و حقانیت در اهدافشان است که امروز بعد 140 سال تجاربشان برای نسل ما آموزنده و در عین حال زنده است، ماركس گفته بود اصول كمون جاودانه است و نمى توان آن ها را از بين برد. تاکنون روایتهای گوناگونی از کمون پاریس نوشته شده است، یکی از این روایتها چنین است از سرتوک (شعر): از كمون پاريس صد و چهل سال مى گذرد. از ۲۱ تا ۲۸ ماه مه مصادف است با هفته خونين، آخرين روزهاى سركوب كمون پاريس در سال ۱۸۷۱. سى هزار نفر از زن و مرد و كودك كشتار شدند، ۳۴ هزار نفر به زندان افتادند، ۱۳۷۰۰ نفر محكوم و ۷۵۰۰ نفر نفى بلد (از كشور خود اخراج) شدند. بورژوازى به «افتخار» سركوب كمون، كليساى معروف «ساكره كئور» (قلب مقدس) را در جلال و برازندگى كنونى اش بر تپه هاى شمالى پاريس بازسازى كرد. كمون نخستين حكومت كارگرى بود. بورژازی فرانسه کمون را شکست داد اما هیچ وقت نتوانست اهداف آن را نابود کند. درسها و تجربه کمون در انقلاب اکتبر خاطره کموناردها را زنده کرد و امروز بعد از بیش از 140 سال هر حرکت سوسیالیستی طبقه کارگر در هر گوشه ای از جهان درسهای کمون پاریس را به دانشگاه بزرگ کارگران سوسیالیست تبدیل خواهد کرد.

    ***

 

رضا کمانگر

 

 

www.r-kamangar.com