حزب کمونیست کارگری نیازمند یک تغییر ریل اساسی است!  

ملاحظاتی در مورد " سمینار چشم انداز نزدیكی و اتحاد نیروهای كمونیسم كارگری- سمینار از حمید تقوائی"

 

رضا کمانگر

من بدلیل مشکلات زندگی متاسفانه نتوانستم در سمینار رفیق تقوائی حضور شرکت داشته باشم اما دوست داشتم بحث را بشنوم. از طریق لینک این سخنرانی در سایت روزنه گوش کردم.

حمید تقوائی در مورد نزدیکی فکری و عملی و اینکه اسناد پایه ای از منصور حکمت مبنای نظری و پراتیک این جریانات در ایران و عراق است او به تحقق این نزدیکی با ایجاد یک کنگره فراگیر از جریاناتی که خود را کمونیسم کارگری میدانند خوشبین است. اسناد و مباحثی که حمید تقوائی بعنوان مولفه های نزدیکی مبنا قرار میدهند چیز تازه ای نیستند، این اسناد و مباحث قبل از انشعابات هم موجود بودند و هر جریانی طیف دیگر را به عبور از آنها متهم میکردند. دلیل دیگری که حمید بر روی آن تاکید دارد این است که نزدیکی مواضع و پراتیک این جریانات به هم است. از نظر رفیق تقوائی، بحث در مورد ارزیابی از انشعابات اتفاق افتاده راه به جایی نمی برد و نتیجه ای نخواهد داشت. حمید در بخش نقشه عمل هم هیچ پیش شرطی جهت تحقق این کنگره فراگیر نمی گذارد. تصویر و وظیفه ای که حمید پیش پای جریانات و فعالینی که خود را کمونیست کارگری میدانند می گذارد بیشتر اخلاقی است تا نزدیکی سیاسی. بنظر من اسم گذاری "کمونیسم کارگری" جریانات و فعالین منفرد بر خود الزاما به معنی نزدیکی کل این طیف به هم نیست. این جامعه و طبقه کارگر است باید قضاوت کند که چه جریانی نمایند منافع کمونیسم و طبقه کارگر است. امروز نزدیک به یک دهه فاصله ای است که هر کدام از ما با پراتیک و مشغله های متفاوت درک و مفهوم دیگری از نگرش کمونیسم کارگری و حکمت نسبت به جامعه امروز ایران داریم. اینکه چه چیزی از نگرش کمونیسم کارگری در پراتیک و نگرش جریانات این طیف تغییر کرده است سئوال اصلی است که سعی میکنم نظر خود را در مورد آن روشن کنم.

دوری ها و نزدیکی ها!

بر کسی پوشیده نیست که حزب کمونیست کارگری بعد از مرگ منصور حکمت دیگر آن حزب دوران حکمت نیست. این حزب بعد از درگذشت منصور حکمت ابتدا با بحران در رهبری و بعدا با انشعابات مواجه شد. امروز بعد از نزدیک به یک دهه دوری ها و نزدیکی ها و نگرش های متفاوت عریان تر شده اند که در این میان جدا از تفاوتهای سیاسی زخمهای هم ایجاد شده اند که قطعا مستلزم به درمان هستند. بحث بر سر این نیست که آن انشعابات اجتناب ناپذیر بودند، بحث بر سر تصویر از آن شکافها و بکار گیری ابزار های حزبیت کمونیستی است. این حزب بعد از انشعابات یعنی طی این مدت هم از نظر مواضع سیاسی هم شکافهای ایجاد شده اند که به سادگی نمیتوان از کنار آن گذشت. برای نمونه نمیشود با شعار "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی" کنار آمد و به حساب متد و فرهنگ کمونیسم کارگری پذیرفت، نمیشود قبول کرد که مجوز برای موسوی و کروبی به صف انقلاب صادر کرد و با این بهانه نباید با آنها کشتی گرفت. در عراق محفلی را با عنوان "حزب کمونیسم کارگری چپ عراق" در مقابل حزب کمونیست کارگری عراق تشکیل داده اند. آیا منصفانه نیست جهت ایجاد تفاهم قبل از هرچیزی این محفل را ملغی کنند؟ مسئله اکس مسلم هم به هویت این حزب تبدیل شده که مورد سئوال است.

به نظر من تحقق چنین ایده ای "برگذاری کنگره فراگیر" مستلزم پیش شرط های است که باید قبل از هر جریان و افراد دیگر این حزب کمونیست کارگری است که باید به ریل اصلی خود باز گردد!

پیش شرط های عملی فراوان و متعددی وجود دارند و میشود آنها را فرموله کرد که مهم ترین آنهاعبارتند از:

تصویری روشن از اتفاقاتی که موجب انشعابات در حزب کمونیست کارگری شد، تصویر روشن جهت ایجاد جلب اعتماد دوباره کمک میکند. ارزیابی از اتفاقات گذشته جهت محاکمه کسی نیست، اتفاقا جهت ضمانت ابزارها و مکانیزم های قانونی حزبیت کمونیستی است که منافع اکثریت حزب را تضمین میکند. اگر ما امروز روشن نباشیم که چرا این انشعابات اتفاق افتاده بودند، فردا هم هیچ ضمانتی وجود ندارد اگر رفیق حمید و یا هر فرد دیگر در لیدری حزب به اقلیت افتاد بجای متکی شدن به مکانیزم های قانونی حزب فراخوان مجموعه عمومی اعضای حزب را تحت نام کنگره فوق العاده ندهد نیست؟ تعریف کنگره فوق العاده تنها ابزار در دست لیدر و یا اقلیت رهبری حزب نیست، ابزارهای قانونی دیگر در اصول سازمانی حزب باید بکار گرفته شوند. تعریف مکانیزمهای حزبیت کمونیستی تنها جهت حفظ منافع اکثریت حزب نیست، اتفاقا ضمانت حقوق سیاسی اقلیت نظری در حزب اجتماعی و کمونیستی است. من هنوز بر این باورم اگر حمید تقوائی در سال 2004 بجای فراخوان به مجموعه عمومی 5 یک سال تحمل موقعیت اقلیت بودن در رهبری حزب را میکرد ممکن بود در کنگره 5 عادی با اکثریت رهبری حزب را در دست میگرفت اما از آن انشعاب جلوگیری می کرد. برای ما کمونیستها مسئله اخلاقی نیست، این یک نگرش، سنت و یک گرایش اجتماعی است که اسم عامیانه آن قدرت طلبی به هر قیمتی است. بی دلیل نیست رفیق تقوائی تحمل یک سال اقلیت بودن در رهبری حزب را نمیکند و میخواهد با فراخوان مجموعه عمومی 5 سکان رهبری حزب را در دست بگیرد؟ در واقع همین تمایل قدرت طلبی است که در تحولات بعدی جامعه ایران هم حزب کمونیست کارگری را بجای رجوع به متدودلوژی منصور حکمت، روزی شعار سوسیالیزم را در صفوف هخا میبرند که با یقه پیراهن سفید با گل در دست داشتن میخواهند گل را بدهند و اسلحه را از پاسدار و بسیج تحویل بگیرند، قرار میگیرند. روزی هم با جریحه دار شدن غرور ملی مردم آذربایجان در پی انتشار کاریکاتوری از تحقیر زبان ترکی به حمایت از قوم آذری برمیخیزند. روزی هم در صف جنبش سبز قرار میگیرند و اعلام میکنند شرایط کشتی گرقتن با موسوی و کروبی مناسب نیست چرا که آنها به صف انقلاب پیوسته اند. روزی هم به نماز جمعه رفسنجانی برای جرقه شروع انقلاب امید میبندند و روزی هم در یک کنگره قانونی شان شعار لیبرالی، رفورمیستی "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی" را به هویت رسمی حزب تبدیل میکنند که فقط موجب خوشحالی بورژوازی پرو غرب میشود که حزب کمونیست کارگری دیگر آن حزب قبلی نیست شده اند.

به نظر من نکات و مولفهای بالا باید بیشتر مورد توجه رهبری و کادرهای حزب کمونیست کارگری باشد. تحقق کنگره فراگیر کمونیسم کارگری در گرو تغییر ریل حزب کمونیست کارگری حداقل در 8 سال اخیر است.

اتحاد و تحزب کمونیستی ما بسیار ساده است! حزب کمونیست کارگری موانع بالا را رفع کند ما مشکلی برای همکاری و غیره .... با آنها نداریم!

رضا کمانگر

۲۵ نوامبر ۲۰۱۲

 

 

 

www.r-kamangar.com