حزب کمونیست کارگری به طبقه کارگر بی ربط است!

اعتراضات قومی اخیر در شهرهای مختلف مناطق بختیاری بار دیگر توجه کمونیستها و فعالین سیاسی را به موضعگیری و سیاستهای حککا جلب کرده است. توجه کمونیستها و فعالین سیاسی به موضعگیری این حزب ناشی از تناقض پایه ای میان مبانی هویتی تشکیل دهنده این حزب در گذشته با مواضع سیاسی و پراتیک امروز آن است. اگر این حزب اعلام میکرد از هویت و مبانی اولیه ی خود عبور کرده است و به یک حزب لیبرال ملی گرا و یا سوسیال دمکرات تبدیل شده است و دیگر خود را متعلق به جنبش کمونیسم کارگری نمیداند و اسم خود را عوض میکرد، کار کمونیستها و فعالین سیاسی هم آسانتر میشد، این حزب عملا از هویت سیاسی خود تغییر ریل داده است. اگر رهبری این حزب شهامت سیاسی داشت از نام کمونیسم کارگری دست برمیداشت و دیگر نه کسی آن را نقد می کرد و نه این حزب هم در میان طبقه کارگر و مردم به ستوه آمده میتوانست توهمی ایجاد کند و حتی صفوف این حزب هم یک دست میشد، جمعی کمونیست سرنوشت خود را با این حزب گره نمی زدند و بلاخره هرکسی انتخاب سیاسی خود را میکرد. اما این حزب امروز با شناسنامه و مصوباتی، مانند برنامه یک دنیای بهتر و اسناد مبانی تشکیل دهنده حزب کمونیست کارگری و با یدک کشیدن اسم کمونیسم کارگری و منصور حکمت تابلو و آدرس غلط و نادرستی را به طبقه کارگر و مردم تهی دست جامعه داده است، از این رو نقد سیاسی مواضع و پراتیک این حزب یک وظیفه عاجل کارگری و کمونیستی است.

مولفه های کمونیسم بورژوایی!

تصویر حزب کمونیست کارگری در پراتیک روزانه اش انعکاس یک حزب حقوق بشری است. مشغله های انسانی و خیرخواهانه ای دارند که در مقیاس سازمانهای با هویت دفاع از حقوق بشر کم ندارند و پیگیرتر هم هستند. در واقع این حزب جمع انسانهای شریف و بی آزاری هستند که شب و روز در تلاشند مجازات ارتجاعی اعدام را لغو کنند، در تلاشند پناهجویان حق پناهندگی بگیرند، در تلاشند حجاب اجباری لغو شود، در تلاشند دست مذهب و اسلام از زندگی مردم کوتاه شود، بشدت طرفدار انسان، مدافع محیط زیست و بشدت ضد جمهوری اسلامی هستند. کل این تصویر درواقع به خاطر همین ضدیت با جمهوری اسلامی است. حزبی ضد رژیمی برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی که سبک و اصول خودش را دارد. معادله میان به زیر کشیدن رژیم اسلامی و کسب قدرت سیاسی است. این معادله قرار نیست مشغول سازماندهی طبقه کارگر در مجامع عمومی و شوراهای کارگری باشد. قرار نیست ادامه ی سیاست سازماندهی کمونیستی در میان کارگران باشد!؟ از نظر این حزب به جای اینها باید منتظر اثر گذاری محاصره اقتصادی هوشمند غرب بود!؟ باید از حمله ناتو و آمریکا به لیبی حمایت کرد چرا که در پس حمله نوبت ایران هم میرسد!؟ باید از حمله نظامی آمریکا به سوریه حمایت کرد چرا که به درگیر شدن با ایران منجر میشود!؟ در سالهای اخیر موسوی و کروبی و اخیرا هم ارتش آزاد سوریه بدلیل این که هیچ کسی مادرزاد ارتجاعی بدنیا نمیاید به صف "انقلاب" این حزب پیوستند!؟ در الگوی اینها به حرکت در آمدن مردم برای تحقق "انقلاب" کافی است!؟ مهم نیست مردم پشت چه پرچمی به میدان میایند، مهم حضور مردم است، حتی در پشت سر هخا و یا موسوی، کروبی، با حضور مردم بلاخره "انقلاب" متحقق میشود!؟ آخرین شاهکار رهبری حزب کمونیست کارگری قرار گرفتن در جلوی صف قوم بختیاری و شاهکار عظیمترشان شادی بی حد و حصر در پیروزی فاشیستهای اوکراین و هل هله برای جنبش راستها در ونزوئلا است.

حزب کمونیست کارگری شیفته حمایت از اعتراض علل العموم است!؟

این یک واقعیت است که تعرض سرمایه داری به سطح معیشت مردم جهان باعث نفرت و بلند شدن صدای اعتراضات مردم در چهارگوشه جهان شده است و یک روزنه ی امید بخش با به ثمر رسیدن انقلابات مردم تونس و مصر گشوده شده و جوانه های امید سبز شده است. سه سال پیش طبقه کارگر و مردم در جهان عرب با به زیر کشیدن دیکتاتورها در تونس و مصر پیام روشنی را به همه کشورهای عربی و مردم جهان دادند که راه نجات از دست دیکتاتورها و استثمارگران در گرو متحد شدن و به میدان آمدن طبقه کارگر و دیگر اقشار مردم است! مردم تونس و مصر دیکتاتوری را به زیر کشیدند اما متاسفانه بدلیل عدم وجود تحزب کمونیستی کارگری قدرت سیاسی بدست طبقه کارگر و مردم تونس و مصر نیفتاد و مبارزه برای بدست آوردن آزادی و برابری همچنان ادامه دارد. بعد از تونس و مصر که خیزشهای توده ای به تمام کشورهای جهان عرب سرایت کرده بود، از طرفی سران ارتجاع و حاکمان عرب را با بهره گیری از تجارب و نقاط ضعف حاکمان تونس و مصر به مقابله شدید و خونین با اعتراضات و خیزشهای توده ای کشاند. لیبی، یمن، عربستان سعودی، بحرین و سوریه میدانهایی هستند که حاکمان و سرمایه داران نمیخواهند مانند حاکمان تونس و مصر تسلیم شوند، بجای تسلیم شدن خون پاشیدند، جنایت کردند و اعتراضات حق طلبانه ی مردم به پا خواسته را سرکوب کردند. دولتهای غربی هم بعد از اعتراضات توده ای تونس و مصر که قبلا غافل گیر شده بودند، نمیخواستند در دیگر کشورها کنترل از دستشان خارج شود، جهت هدایت و کنترل اعتراضات توده ای به فکر کنترل و هدایت اعتراضات افتادند، حمله نظامی ناتو و آمریکا به لیبی و کنترل انتقال قدرت در یمن و حمایت از سرکوب در بحرین و عربستان سعودی و تبدیل کردن سوریه به یک سناریوی سیاه نتایج دخالت غرب و آمریکا و ناتو در اعتراضات و خیزشهای توده ای در جهان عرب بود.

طی این مدت و در سه سال اخیر موضعگیری حزب کمونیست کارگری کوبیدن بر طبل تحقق "انقلاب" در جهان عرب بوده است!؟ برای این حزب دخالت آمریکا، غرب و ناتو مصادف با ادامه ی انقلاب در جهان عرب محسوب میشود و با این سیاست به حمایت از حمله ی نظامی غرب و ناتو به لیبی پرداختند و به استخاره جهت حمله آمریکا به سوریه نشستند و به ناسزاگویی به فعالین جنبش ضد جنگ پرداختند. علیه روسیه و چین در جمع خودشان مصوبه تصویب کردند و در انتظار حمله نظامی به سوریه و سپس حمله به ایران نشستند و سخاوتمندانه در صف مقدم قرار گرفتند. اما در نهایت با نا امیدی از این که در سوریه حضور ندارند تا از ارتش آزاد حمایت کنند، چرا که آن ارتش مادرزاد ارتجاعی نبوده و میتوانستند مانند " موسوی و کروبی که به صف انقلاب 88 بپیوندند" بخشی از اردوی انقلاب باشند! تا مورد حمایت رهبران حزب کمونیست کارگری قرار گیرند! با این وضعیت نا امید کننده شکست بعد شکست، به سوریه حمله نشد، در ایران جنبش سبز شکست خورد. بعد از این وضعیت باید از بحران درون تشکیلاتی جلوگیری می کردند، فعلا باید در تدارک پروژه های جدیدی مانند دفاع از محیط زیست و ایجاد دفتر در کردستان عراق بود، چه دیدید، شاید حرکاتی به یاری شروع "انقلاب" حزب کمونیست کارگری آمد! چه بسا، بیداری قوم بختیاری یک مژده و پیام غیبی است که چند صباحی است به یاری رهبری حزب کمونیست کارگری آمده است. خیزش قوم بختیاری به میدیا و قلم بدستان حککا فرصتی داد هم به کمونیستها و ازجمله به حزب حکمتیست بتازند تا حداقل بتوانند به صفوف تشکیلاتیشان روحیه بدهند.

توده مردم، در مقابل جمهوری اسلامی!

کسی شک ندارد که اکثریت جامعه 75 میلیونی ایران از رژیم اسلامی متنفر هستند و نمیخواهند حتی یک ساعت هم سر به تن این رژیم جنایتکار و سران اسلامی آن باشد! مبارزه و طغیان خود جوش مردم قابل درک و حق طلبانه است، مردم حق دارند اعتراض و تظاهرات کنند و باید به مردم حق داد و از اعتراضات و تظاهراتهای خود جوش توده ای هم حمایت کرد و گفت اعتراض علیه رژیم اسلامی ضرورت حیاتی جنبش سرنگونی طلبی است. این رژیم که معیشت طبقه کارگر را گروگان گرفته و فقر را به اکثریت جامعه تحمیل کرده است، فضای خفقان، سرکوب به هویت جامعه تبدیل شده است و ماشین اعدام را مانند سایه شومی بالای سر مردم ایران گرفته و هر روزه مشغول قصابی است. اعتراض به کل این سیستم نه تنها برحق است بلکه شرکت در اعتراضات علیه این سیستم یک وظیفه انسانی و آزادیخواهانه است. اما باید به مردم گفت هوشیار باشند، از چاله به چاه نیفتند! در اعتراضات و تظاهراتهای خود جوش توده ای هم میشود شعارهای قومی، ناسیونالیستی و ارتجاعی در جهت به بیراهه بردن اعتراضات مردم طرح گردد و به اعتراضات حق طلبانه مردم رنگ و افق و پرچمی ارتجاعی داد که سودش به جیب جریانات مرتجعی میرود که آگاهانه تلاش دارند، خواستهای حق طلبانه اکثریت توده های مردم را به بیراهه ببرند و دیگر دستاوردی برای اکثریت مردم نخواهد داشت. این تجربه تاکنون بارها تکرار شده است. طبقه کارگر و مردم باید بدانند نجات جامعه و رسیدن به آزادی و برابری از مسیر جناحهای درون رژیم نمیگذرد! از مسیر جریانات قومی، ملی و مذهبی نمیگذرد! از مسیر تحریم اقتصادی، حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران نمیگذرد! وظیفه کمونیستها و رهبران و فعالین جنبش کارگری دخالت در جهت دادن به اعتراضات خود جوش توده ای است! با طرح شعارها و خواسته های حاوی مطالبات حق طلبانه میتوان به اعتراضات مردم افق داد، اعتراضاتی هم که دارای افق رادیکال و انقلابی باشند موجب بالا بردن آگاهی طبقاتی مردم میشود و در مسیر حرکت خواستها و مطالبات شفافتر و عمیقتر میشود. مردم ایران از جمهوری اسلامی متنفر هستند! تحزب کمونیستی باید این تنفر را به نیروئی برای تحقق آزادی و برابری تبدیل کند!

رضا کمانگر

6 مارس 2014

 

 

www.r-kamangar.com