خلاصه از آن
سالها و تا سال ١٣٣١ كمتر سالى را در تاريخ جنبش كارگرى ايران مى شود مشاهده كرد
كه كارگران روز كارگر را با جشن طبقاتى و اعتراض سپرى نكرده باشند. اعتراض شكوهمند
دهها هزار كارگر در سال ١٣٢٥ درهمدان ، آبادان ، كرمانشاه، نائين كرمان و چند شهر
ديگر كه به دعوت شوراى متحده مركزى كارگران ايران برپا شد و همچنين قدرتمنايي ٨٠
هزار كارگر در تهران درسال ١٣٣٠ نقطه اوج مراسمهاى اول مه در آن سالها
بود.خواستهاى اول مه در اين سالها تعطيلى روز كارگر، آزادى بيان، تساوى حقوق زن
ومرد و بيمه بيكارى بود.
حضور جنبش
كارگرى در اول مه چگونگى ووسعت ودامنه آن به فضاى سياسى عمومى جامعه وتوازن قواى
بين رژيم و كارگران گره خورده بود. با كودتاى سال ١٣٣٢ و سركوب آزاديهاى سياسى و
حاكم شدن فضاى اختناق ، برگزارى مراسمهاى اول مه يكبار ديگر دچار محدوديت و ركود
گرديد. به اين ترتيب از سال ١٣٣١ تا سال ١٣٥٢ نشانه هاى مستقل و برجسته اى از
خودنمايي طبقه كارگر ايران در دست نيست. رژيم مستبد شاه در اين سالها كه هنوز هم
برپتانسيل و نارضايتى كارگران واقف بود، تلاش كرد كه با سرهم بندى كردن
سنديكاهای فرمايشى و پرو رژيمى، حركت جدى مستقل كارگرى در اول ماه مه را ناديده
بگيرد. در همين رابطه در سال ١٣٤٦ در اقدامی مذبوحانه خواستند، روز تولد رضا خان يعنى
روز ٢٤ اسفند را بعنوان روز كارگر به تصويب رساندند كه در عمل ناکام ماندند. از
سال ١٣٥٢ببعد تا مقطع انقلاب ٥٧ روز اول مه مستقل از سنديكاهاى دست ساز رژيم بصورت
پراكنده توسط محافل كارگرى گرامى داشته مى شد.
اول ماه مه
سال ١٣٥٨ اولين روز كارگر بعد از انقلاب ٥۷ خيابان در كنترل طبقه كارگر و صف
عدالتخواهان و فعالين چپ انقلاب ٥٧ بود . فقط در تهران بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر در
میدان آزادی با مارش کارگری و سرود انترناسیونال گرد آمدند. در بسيارى از شهرهاى
دیگر ايران صدها هزار كارگر و مردم آزاديخواه جدا از به اهتزاز در آوردن مطالبات
طبقه كارگر بردفاع از دستاوردهاى انقلاب ٥٧ پاى فشردند. در همه شهرهای کردستان
ایران که خود از نزدیک شاهد بودم، برای اولین بار در ابعاد توده ای ، مارشهاو
متینگهای بزرگ برگزارشد. سران درجه اول رژيم مانند بهشتى و بنى صدر براى به كنترل
در آوردن سيل اعتراضى اول مه سال ۱۳۵۸ در سخنرانيهاى خود تلاش كردند، در صف اين
موج معترض اختلاف بيندازند. سخنان ضد انقلابى بنى صدر در تمسخر انترناسيوناليسم
كارگرى در اين روز موجى از تنفر بوجود آورد. از آن زمان ببعد عناصر مزدور و
حزب الهى هر سال با ايجاد مزاحمت وتحميل درگيرى به كارگران تلاش كردند مانع
برگزارى اول مه شوند. با اينحال مراسمهای اول مه تا قبل از سرکوب سال شصت هر ساله در
اجتماعات کارگری برگزار میشد. بعدا نیز از طرف جمعهاى كوچك كارگرى اغلب در مناطقى
از شهرها و در مراکز کارگری و مواردی هم در بيرون از شهرها گرامى داشته شده
است.
سال ١٣٦٠با
سركوب خونين و موج اعدام كمونيستها و ايجاد رعب ووحشت در جامعه ، دامنه فعاليت
كارگران براى برگزارى مراسم مستقل اول مه بيشتر محدود شده و اين عرصه مانند عرصه
هاى ديگر مبارزه كارگرى به ميدان تاخت وتاز نهادهاى وابسته به رژيم ازقبيل خانه
كارگر و شوراهاى اسلامى تبديل شد. در تمامى اين سالها كشمكش بين جنبش كارگرى و اين
نهادهاى دست ساز رژيم براى برپايي مراسمهاى مستقل كارگرى در جريان بوده و در موارد
بسيارى كارگران توانسته اند ضمن منزوى كردن توطئه هاى عوامل رژيم مراسم مستقل خود
را برگزار كنند. برگزارى باشكوه اول مه در كردستان در دهه ٦٠ ، مقطع درخشانى از
خود آگاهى طبقه كارگر ايران است. متینگهای بزرگ اول مه در سالهای ۶۶ و ۶۷ و ۶۸ در
شهر سنندج نقطه عطفی در جنبش اول مه کا رگران در ایران است. اعدام كارگر انقلابى و
سخنران اول ماه مه سال ٦۸ سنندج، جمال چراغ ويسى ياد آور وحشت سرمايه داران
از اتحاد و خود آگاهى طبقه كارگر است.
در دو دهه
اخیر هم موارد زیادی شاهد اجتماعات روز
اول مه در تعدادی از شهرها، به ویژه در تهران و سنندج و در مراکز کارگری بوده ایم.
جمهوری اسلامی با سرکوبگری و احضار و بازداشت و دستگیری فعالین کارگری در اول مه
هر ساله مانع جدی ایجاد کرده است. همزمان پادوهای این رژیم با سازمان دادن
مراسمهای فرمایشی و دولتی در مقابل مراسمهای مستقل کارگری مانع ایجاد کرده اند.
شواهد نشان میدهد، اوضاع به نفع ابرازوجود کارگران دارد تغییر میکند. سال گذشته
جنبش كارگرى با توان و وسعت بيشترى در بسیاری مراكز ورشته های کارگری براى احقاق
حقوق و دفاع از معيشت خود، رژيم سرمايه دارى جمهورى اسلامى را به مصاف طلبيد و
يكسال از مبارزه جسورانه و تعرضى ترى را به نمايش گذاشت. طيف رهبران آگاه و جسور
جنبش كارگرى ايران بخصوص بعد از خيزش ديماه ميليونى در شهرهاى ايران كه
اركان جمهورى اسلامى را به لرزه درآورد، در تجمعات اعتراضى روشن تر و شفافتر
از هر زمان عزم خود را بر تغييرات بنيادى در جامعه جلو چشم همگان قرار داده است.
در تعادل
قواى نسبتا مناسب كنونى كه جمهورى اسلامى را در وحشت به ميدان آمدن مجدد كارگران
ومردم زحمتكش فرو برده است ، امسال انتظار اول مه ديگرى ، با كيفیت و وسعتى
فراوان تر دور از انتظار نيست . اول ماه مه امسال طبقه كارگر مى تواند بار
ديگربا قدرت متحد براى رسيدن به مطالبات برحق خود به خيابان بيايد و نور
اميد در دل جامعه عاصى از حاكميت رژيم ارتجاعى جمهورى اسلامى را بتاباند.
کمونیست هفتگی: در چه شرایطی به استقبال اول مه میرویم؟ رابطه بین جنبش
آزادی زن و جنبش کارگری را چگونه می بینید؟ فراخوان شما در اول مه امسال چیست؟
آذر ماجدی: ایران در شرایط بسیار متحول و ملتهبی قرار دارد. اکنون
چهار ماه است که اعتراضات توده ای در گوشه و کنار کشور در جریان است. برای اولین
بار ما شاهد اعتراضات وسیع با شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر
روحانی" و "جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم!" بوده ایم. ایران در
چهار ماه اخیر صحنۀ اعتراضات وسیع خیابانی با شعارهای روشن ضد رژیمی و سرنگونی
طلبانه، اعتراضات و اعتصابات کارگری برای دریافت دستمزدهای عقب افتاده، اعتراضات
کشاورزان و اعتراضات زنان علیه حجاب اسلامی بوده است. ما عملا با یک شرایط انقلابی
در جامعه روبرو هستیم. توده های مردم روشن و صریح انزجار خود را از رژیم اسلامی
اعلام می کنند و کل نظام، ایدئولوژی، مقدسات و رهبرانش را به سخره می گیرند. مردم
دارند صریح در خیابانها اعلام می کنند که این رژیم را نمی خواهند و می خواهند به
زیرش بکشند. این شرایط بسیار مهم و خطیری است.
علاوه بر شرایط عمومی، اعتراضات و درگیری با نیروهای سرکوب
رژیم، جنبش کارگری یک آن از اعتراض و اعتصاب دست بر نداشته است. از صنایع بزرگ تا کارگاه
های کوچک کارگران برای دریافت دستمزدهایشان و مقابله با اخراج دست به اعتصاب و
تجمع زده اند. یک نکتۀ قابل توجه در رابطه با اعتراضات اخیر کارگری، مقابلۀ
گرایشات مختلف درون طبقۀ کارگر است. تلاش این گرایشات برای بدست گرفتن مبارزات
کارگری را در شعارها می توان تشخیص داد. گرایش راست و سازشکار می کوشد شعارهای
ملتمسانه را بر مبارزات حاکم کند، گرایش رادیکال و چپ تلاش کرده است این شعارها را
تغییر دهد و شعارهای رادیکالتری را در اعتراضات مطرح کند.
تحولات سیاسی، رادیکالیزه شدن جامعه، تقابل گرایشات مختلف
درون جنبش کارگری همه علائم شتاب تحولات جامعه است. در این شرایط سیاسی – اجتماعی
مراسم اول ماه مه جایگاه بسیار مهمی دارد. رژیم اسلامی هر سال کوشیده است که مراسمهای
فرمایشی سازمان دهد و بعضا کارگران را به زور به این مراسمها ببرد. علیرغم این
تشبثات بخشی از کارگران یا دست به اعتراض در مراسم فرمایشی زده اند یا آکسیون های
مستقلی برگزار کرده اند. امسال در این شرایط ویژه برگزاری راهپیمایی های مستقل
کارگری در شهرهای مختلف حائز اهمیت بسیار است. در این روز ما قطعا شاهد نوعی رو در
رویی رژیم با طبقه کارگر خواهیم بود. نکتۀ مهم اینست که رهبران عملی رادیکال
سوسیالیست بکوشند کارگران هر چه بیشتری را گرد هم آورند و در صفوف فشرده راهپیمایی
های رادیکال کارگری با خواستهای مشخص کارگری برگزار کنند. این روز، روز طبقه
کارگر، روز زور آزمایی میان کارگر و سرمایه دار و طبقه کارگر و رژیم اسلامی است.
چشمان به این روز و به جنبش کارگری دوخته شده است. باید بکوشیم در این روز یک صف
فشرده از کارگران در تقابل با رژیم اسلامی رژه بروند.
در مورد بخش دوم سئوالتان باید بگویم که جنبش آزادی زن،
یعنی بخش رادیکال جنبش عمومی حق زن، از نظر هدف و افق با جنبش کمونیستی و کارگری
بسیار نزدیک است. جنبش حق زن یک جنبش عمومی است که علیه برخی شرایط ستم بار و
تبعیض جنسی مبارزه می کند. بخشی از این جنبش تحت نفوذ ملی – اسلامی ها قرار دارد.
همانگونه که بخشی از جنبش کارگری تحت نفوذ ملی – اسلامی ها و رهبران دروغین کارگری
است. اما بخش رادیکال جنبش حق زن، جنبشی است که برای آزادی و برابری کامل زنان
مبارزه می کند؛ خواهان سرنگونی رژیم اسلامی و ایجاد یک دنیای بهتر و جامعه ای
عادلانه تر است. از اینرو حتی اگر فعالین این دو جنبش در کنار هم و در یک صف
مبارزه نکنند، از نظر افق و هدف کاملا با هم نزدیک هستند. در شرایط متحول کنونی لزوم نزدیکی
صفوف این دو جنبش دارای اهمیت بسیار است. کلیۀ جنبش های اجتماعی رادیکال باید
بتوانند صفوفشان را فشرده تر کنند.
در اینجا نقش حزب رادیکال و
انقلابی کمونیست کارگری، حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست تعیین کننده می شود.
حزب باید رهبران عملی و فعالین جنبش کارگری و جنبش آزادی زن را به هم نزدیک کند و
به صفوف خود جلب و جذب کند. سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری و برقراری یک
جامعه سوسیالیستی تنها آلترناتیوی است که می تواند خواستهای طبقه کارگر، تودۀ وسیع
مردم زحمتکش و جنبش آزادی زن را تامین و تضمین کند. توپ در زمین ماست. حزب باید
برای تامین رهبری بر مبارزات انقلابی طبقه کارگر و جنبش آزادی زن تلاش خود را
گسترش دهد و متمرکز سازد.
در پایان با امید یک اول ماه مه
رزمنده و با شکوه، باید اعلام کنیم که وظیفۀ سنگینی بر دوش رهبران رادیکال
سوسیالیست طبقه کارگر قرار دارد. سازماندهی یک اول ماه مه مستقل و رادیکال که قدرت
طبقۀ کارگر را به نمایش گذارد کار بسیار مهم و خطیری است. در عین حال باید کلیه
انسانهای آزایخواه و برابری طلب، از جمله فعالین جنبش آزادی زن را به شرکت در
مراسم اول ماه مه فرا خواند. اول ماه مه امسال می تواند آغاز پایان رژیم اسلامی را
اعلام کند.
کمونیست هفتگی:
گرایشات غیر رادیکال در جنبش کارگری جهت و حرفهای متفاوتی در قبال اول مە امسال
طرح میکنند، جهت و اقدامات این گرایشات چیست؟ و چە موانعی ایجاد می کنند؟
رضا کمانگر:
قبل از پرداختن به کارکرد مشخص دو نوع گرایش غیر رادیکال و مانع در اول مه امسال
اجازه بدهید، برای خوانندگان کمونیست هفتگی تصویری از توازن قوای کنونی بین نیروی
کارگر، سرمایە و رژیم اسلامی ارائه کنم.در مورد نهادهای ضد کارگری دست ساز حکومتی
هم توضیحاتی لازم میدانم.
این مولفە بسیار مهم و قابل توجە است کە جنبش کارگری
بعد از هفتم دیماە ٩٦ بە این طرف وارد فاز دیگر از توازن قوا بین خود، سرمایەداران
و جمهوری اسلامی شدە است. طبقە کارگر بنابە موقعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعیش بە
وضع موجود معترض است! طبقە کارگر خود را در مقابل این سیستم سرمایەداری کە مورد
حمایت رژیم اسلامی است قرار دادە است. رژیم اسلامی سرمایەداران چهل سال است کار
ارزان و برخورد خشونت آمیز را بە طبقە کارگر تحمیل کردە است. یکی از خواستهای
کارگران ایران تعطیلی و برسمیت شناختن اول ماە مە بعنوان روزجهانی کارگران است!
کارگران طی دوران حاکمیت رژیم اسلامی هموارە علیە قانون کار ضد کارگری رژیم اسلامی
اعتراض کردند، علیە اینکە همە کارگران شامل قانون کار محسوب نمیشوند بودند، علیە
امضای قرارداد سفید در جریان قرارداد های کاری هستند، علیە اخراج کارگران،بیحقوق
کردن و زدن مزایا ایستادند و خواهان بیمە بیکاری برای نیروی آمادە بە کار بودند. علیەعدم
پرداخت و دریافت به موقع دستمزها کە از دو ماە تا بیش از دو سال پرداخت نمیشود،
علیە بی تشکلی و خوستار حق تشکل و سازمانیابی مستقل کارگری و علیە عدم حق اعتراض و
اعتصاب و ...... هموارە اعتراض داشتە و در موارد فراوانی در جریان عدم تمکین بە
سیاستهای سرکوبگرانە و خشن هزینە های فراوانی پرداخت شدە است. با این توضیحات
میخواهم بگویم سرمایەداران و جمهوری اسلامی از اعتراضات ضد سرمایەداری و ریشەای در
جنبش کارگری اطلاع دارد و بە وحشت افتادە است و برای مقابلە و بە بیراهە بردن
اعتراضات کارگری جدا از تحمیل فضای بگیر و ببند، اختناق، خفقان و سرکوب هموارە
مشغول توطئە علیه جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی هم بودە است.!
خانە کارگریها و شوراهای اسلامی کار در کنار انجمن
اسلامی های محیط کارگری اساسا برای تغییر مسیر خواستها و اعتراضات عمل میکنند.
اینها بعد از اعتراضات دیماە بە این طرف تلاش میکنند از طرح شعارهای تعرضی کارگران
جلوگیری کنند و مسیر اعتراضات را بە جهتی ببرند کە برای رژیم اسلامی قابل کنترل
باشد، بە نمونە تلاش خانە کارگریها و شوراهای اسلامی کار برای کشاندن اعتراضات
کارگران بعنوان گلایه بە نمازجمعه ها توجە کنید و یا بە طرح شعارهای وارونه در جهت
کوچک جلوە دادن نیروی طبقاتی کارگران مانند، "مرگ بر کارگر، درود بر
ستمگر" اقدام کرده اند، تا بگویند رژیم میتواند "اصلاحاتی" بنفع
کارگران ایجاد میکند. نهادهای دست ساز حکومت برای اول مە امسال هدفمند تلاش میکنند
از برگزاری مستقل مراسمهای اول مە جلوگیری کنند و مسیر مراسمهای اول مە را بشکل
تشریفاتی از سر بگذرانند.
یک مسئله دیگر بخشی از سندیکالیستها مانع ایجاد
میکنند. بعد از اعتراضات دیماە در درون سندیکالیستها اختلافات و شکاف ایجاد شدە
است. طیفی کە منصور اسانلو خود را بشکل غیرە رسمی سخنگوی آنها معرفی میکند بە جبهە
راست برای نجات سرمایەداری پیوستە است. اسانلو طی این مدت با در اختیار داشتن
رسانه های وسیع تصویری در تلاش است، کارگران را بە نیروی پشت سر سلطنت طلبان و
راست اپوزیسیون ببرد. او در این جهت برای جلوگیری از فروپاشی نظام سرمایەداری
میخواهد کارگران برای نجات "میهن" برای بزیر کشیدن ولایت مطلقە فقیە
جمهوری اسلامی تلاش کنند و حتی او هم در طرح شعارهای بە اصلاح طنز آمیز و کوچک
جلوە دادن کارگران مانند "کارگر زندانی اعدام باید گردد، مفسد اقتصادی آزاد
باید گردد" نقش دارد و میگوید این شعارها نشانە میهن پرستی کارگران است کە از
دست رژیم ولایت فقیە بتنگ آمدەاند. طیف اسانلو تلاش میکنند از محتوای اعتراضات ضد
سرمایەداری در اول ماە مە جلوگیری کنند و از کارگران میخواهند برای نجات
"میهن" فقط علیە رژیم آخوندی عمل کنند و عملا بە نیروی پشت سر سلطنت
طلبان تبدیل شوند.
از طرف دیگر گرایش محدود نگرانه و فرقە گرایانە درون
جنبش کارگری هم در اول مه امسال مانع ایجاد میکند. این گرایش در سالهای گذشتە مبلغ
این بودند کە مراسمهای اول ماە مە را در محیطهای کار برگزار کنند و عملا تعطیلی
کار در روز اول مه را زیر سئوال میبردند. اگر موفق بە این کار نمیشدند، کارگران را
تشویق میکردند بە کوە و دشت بروند و در تجمعات محدود چهرە خود را پشت شعار و
پلاکاردهای دفاع از حقوق کارگران قایم میکردند و بعد گزارشات اقدامات خود را در
کانالهای معینی انتشار میدادند. این گرایش امسال بدرجات زیادی کم تحرک است، فکر
میکنم در گوشە و کنار همچنان از سنتهای گذشتە استفادە کنند کە مناسب شرایط فعلی
نیست.!
امسال در شرایطی اول مە را برگزار میکنیم کە نزدیک بە
پنج ماە است جامعە ایران مملو از اعتراض بە نظام سرمایەداری و ازجملە بە جمهوری
اسلامی است. نیروی اصلی اعتراضات پنج ماهە اخیر طبقە کارگر و اکثریت مردم کم درآمد
جامعە است. انگیزە اصلی اعتراضآت علیە فقر، علیە فساد و برای آزادی، برابری و رفاە
و عدالت اجتماعی است. کارگران آگاە و سوسیالیست قبل از هر چیز میدانند تحقق آزادی،
برابری و رفاه در گرو اتحاد و همبستگی طبقاتی دور پرچم تحزب کمونیستی است. امسال با این هدف بە استقبال برگزاری اول مە
برویم. با آمادگی خواستها و مطالباتمان را دسته بندی کنیم و در قطعنامە های مراسمهای
اول اعلام کنیم. فقط ما کارگران میتوانیم بر ویرانە نظام سرمایەداری، جامعە آزاد و
برابر بسازیم.
کمونیست هفتگی: در آستانه اول مه موقعیت جنبش کارگری را چگونه می بینید؟ در شرایط جدید
سیاسی، پیشروی جنبش کارگری در گرو چیست؟
سیاوش دانشور: جنبشِ کارگری ایران در لااقل دو سه سال اخیر یکی از
پُر تحرک ترین و پُر سر و صدا ترین جنبش های اجتماعی ایران است. جنبشِ کارگری
ایران از نادر جنبشهای اجتماعی است که توانسته است افق و سیاستهای کارگری را در
جامعه تسرّی دهد و به یک معنا قادر شده است که سرها را به سمتِ خود برگرداند.
راستش بورژوازی ایران اعم از حکومتی و اپوزیسیونی نیز این واقعیت مادّی را برسمیت
شناخته است و برای مقابله با آن بعناوین مختلف دست بکار شده است. تا به رژیم
اسلامی مربوط است، سالها پیش بود که اتاق های فکری و مزدوران حکومتی سرمایه راجع
به "خطر" یقه آبی ها هشدار دادند. آنها براین باور بودند که اعتراضِ
اقشارِ میانی و نسبتا مُرفه - یقه سفیدها- که عمدتا در حوزه فرهنگی است میتواند
مهار شود و یا حاکمیت می تواند آنرا مدیریت کند اما خطر اساسی ای نیست که حاکمیتِ
اسلامی را تهدید میکند. بالعکس، براین جنبه تاکید داشتند که این محرومان و کارگران
و یقه آبی ها هستند که میتوانند "بنا به مشکلات" مُحرک شورشِ گرسنگان و
قیامهای توده ای باشند. (و البته این نکته را نمی گفتند که گسترش روزافزون شکاف
طبقاتی و فقر مُزمن و بیکاری و بی افقی اقتصادی و مصائب اجتماعی ناشی از آن موتور
محرکه این "خطر" است). این ارزیابی حکومتی ها به این منجر شد که جمهوری
اسلامی، شاید اولین حاکمیت سرمایه داری باشد که علنّا "نیروهای ضد شورش
کارگری" را سازمان داد، مانوّرهای ضد تظاهرات کارگری برگزار کرد و در صنایع
مختلف از جمله صنایع کلیدی اشکالی از کنترل پادگانی را حُکمفرما کرد. بساط شلاق
زدن کارگر اعتصابی و معترض را برپا کرد. بالاخره رویدادهای دیماه، بر متنِ تشدیدِ
بحرانِ اقتصادی حکومت و تعرضِ لجام گسیخته به زندگی و معیشت طبقه کارگر، نشان داد
زیاد بیراه هم نگفته بودند. می خواهم تاکید کنم که خود بورژوازی و حکومتِ اسلامی
این واقعیت را نه فقط برسمیت شناخته است بلکه برای تقابل با آن خیز برداشته بود.
در میان اپوزیسیون بورژوائی ایران
نیز وحشت از جایگاه کارگر و جنبش طبقاتی اش در تحولاتِ پیش رو نیز بروشنی پیداست.
نفس اینکه پروپاگاند و خطِ تبلیغاتی کُل این صفِ ارتجاعی و ضد کارگری به سُخن گفتن
علیه عملِ انقلابی و انقلاب و تغییراتِ رادیکال خُلاصه میشود، نفس اینکه بورژوازی
ایران تلاش دارد با سیاستهای مشخصی سُنت های رادیکال کارگری مانند هشت مارس و اول
مه را با ادبیات ناسیونالیستی درونی و قابل مهار کند، نفس اینکه از میانِ فعالینِ
کارگری ناسیونالیست و سندیکالیست عضوگیری میکند تا بعنوان "نماینده
کارگران" بخشی از کارگران را به نیروی ارتجاع بورژوائی بدل کنند، و یا
"کارگران میهن" را ضمیمه اهداف سیاسی و طبقاتی خود می کنند، اینها نشان
می دهد که بورژوازی در اپوزیسیون برای دور کردن کارگر از عملِ انقلابی و دور کردن
از سیاستِ کمونیستی تلاشِ وافری بخرج میدهد و به سیاقِ اسلافِ حکومتی خویش
"خطر" کارگر و جنبش رهائیبخش کارگری را درک کرده است.
با اینحال و متاسفانه فقط در میان
برخی از تحلیلگران و ناظرانِ چپ و فعالینِ کارگری است که جنبش کارگری را "ضعیف"
و یا در "موقعیت دفاعی" تصویر می کنند. این دیدگاه براین استدلال استوار
است که کارگران برای حقوقِ معوقه، برای کار، علیه بیکاری و غیره مبارزه می کنند،
از تشکل های صنفی و سندیکائی محلی و سراسری برخوردار نیستند، توده های کارگران
ناآگاه اند و نتیجه میگیرند که کارگر در ایران در موقعیتِ بقا و دفاع است و اعتراضاتِ
کارگری هم برای همین مسائل است و نه خواستهای تعرضی برای رفاه و افزایش دستمزد و
مسائل سیاسی. من با این دیدگاه عمیقا مرزبندی دارم و فکر می کنم جایگاه کارگر را
آگاهانه یا ناآگاهانه کوچک می کند، در بهترین حالت میخواهد "عینی" باشد
که راه حل پیشروی پیدا کند اما از فرمولهای فکری خود حرکت می کند. مهمتر اینکه درک
روشنی از رابطه اقتصاد و سیاست در کشورهای سرمایه داری مُبتنی بر اختناقِ عریان و
استثمار نیرویِ کار ارزان ندارد. مقایسه ایران با کشورهای غربی و حتی کره جنوبی و
سنگاپور و فیلیپبن اشتباه است. در این جامعه اختناق پرده ساتری بر واقعیات پیچیده
و چند بُعدی است و همین واقعیت بارها تحلیلگران و رسانه ها را از رویدادهای ایران
دُچار شوک و شگفتی کرده است. ایران کشوری است که بیش از هر کشور منطقه سُنت های
سیاسی و مُبارزاتی ریشه دار در اقتصاد سیاسی یک جامعه سرمایه داری دارد. کارگر یک
قرن پیش در آن جامعه حزب کمونیستی داشته، سازمان کارگری داشته، اعتصابات و
اعتراضات وسیع داشته، سنت برپایی مراسم روز جهانی کارگر داشته و در تحولات سیاسی
در هر دوره بویژه در انقلاب ٥٧ بعنوانِ یک فاکتورِ مُهمِ سیاسی مطرح بوده است.
آنچه نیازهای سرمایه داری ایران و اختناق بعنوانِ جزء لایتجزای حاکمیتِ سرمایه
تحمیل کرده است، به قانون فیزیک و فشرده کردن اجباری فنر میماند که بمُجردِ اینکه
بدرجه ای فشار پس زده می شود، با سرعتِ حیرّت انگیزی در قامتِ واقعی خود را نشان
میدهد. مضافا اینکه راه دوری نباید رفت؛ به شعارها و سیاستهای جاری و جاافتاده در
جامعه در قلمروهای مختلف نگاه کنید، به اسناد و قطعنامه های کارگران نگاه کنید، به
تلاش مُمتد و بیوقفه برای متشکل شدن و مبارزه جوئی با حکومتِ سرمایه نگاه کنید، به
میزانِ اعتراضات و اعتصابات کارگری و روشها و سُنت های مُبارزاتی نگاه کنید، به
محبوبیتِ کمونیسم و سوسیالیسم در میانِ طیفِ وسیع فعالینِ کارگری و فعالینِ
اجتماعی نگاه کنید، همه براین گواهی میدهند که رادیکالیسمِ کارگری و انتقادِ
سوسیالیستی یک سُنت مبارزاتی قدرتمند در آن جامعه است که تحت اختناق بدرستی و
آنطور که هست دیده نمی شود. نفس اینکه سُنت رفرمیستی در ایران نمی گیرد و چنین
دیدگاه و سیاستی تنها و بلافاصله با سیاستِ بقای اصلاح طلبان حکومتی چفت می شود،
حاکی از ویژگی های مشخصی است که به ما می گوید نمیتوان با هر متری سراغِ تبئین
جنبش کارگری در ایران رفت. سترونی سندیکالیسم در ایران بعنوان مثال یک نتیجه این
وضعیت است.
همانطور که بالاتر اشاره شد، نه
فقط جنبشِ کارگری ایران از پُر تحرک ترین و پُر سر و صدا ترین جنبش های اجتماعی در
ایران است بلکه در متن بُن بست و ورشکستگی دیگر افق های اجتماعی، جنبش کارگری
میرود که به یک پای تعیین تکلیف در جامعه در اشکال مختلف بدل شود. ما بویژه در
دوره اخیر و قبل از رویدادهای دیماه تاکید کردیم که برای نجاتِ جامعه ایران از فقر
و اختناق و سرمایه فقط و فقط راه حل کارگری وجود دارد. یا تداوم اختناق و استبداد
و استثمار و حاکمیتِ بورژوازی در اشکال جدیدی و یا راه حل کارگری. راه سومی وجود
ندارد. امروز و بدنبال رویدادهای دیماه هزار بار تاکید می کنیم که همه سرها باید
به سمتِ کارگر و جنبشِ رهائیبخشِ کارگری برگردد. کارگران در موقعیتی تاریخی و
دورانسازی قرار گرفته اند که می توانند به صد سال ارتجاع و استبداد و استثمار و
بیحقوقی و بی حرمتی پایان دهند.
جنبش کارگری برای پیشروی باید به
مسائل متنوعی پاسخ دهد. اولین مسئله اینست که صف مُستقل طبقاتی خود را به معنی
استقلال سیاسی و فکری، استقلال از جنبشهای طبقات دیگر، استقلال تشکیلاتی و حزبی مُرتبا
تاکید و تضمین کند. کارگر هر زمان به نیروی جنبش های بورژوائی بدل شود، یا گوشت دم
توپ جنگ سرمایه داران و جریانات ناسیونالیست و قومی و نژادپرست میشود و یا سرباز
دون پایه احزابِ بورژوائی برای سازماندهی مُجدد اقتصاد ورشکسته سرمایه داری ایران
و دادنِ چکِ سفید برای تداوم استثمار و فقر و فاقه عمومی چند نسل دیگر از طبقه
کارگر. لذا تاکید بر استقلالِ طبقاتی بمعنی سکتاریسم و یا بی توجهی به دیگر جنبش
های جاری در جامعه و یا دیگر خواستهای مشروع نیست. برعکس، تاکید بر دخالتِ مُستقل
کارگر و داشتن سیاستِ کارگری در قبالِ کلیه مسائل جامعه و سئوالاتی است که فی
الحال توجه بخشهائی از جامعه و حتی بخشهائی از نیروی طبقه ما را بخود جلب کرده است.
لذا کارگر نه بعنوانِ عناصر مُنفرد و یا تشکلهای کارخانه ای و محافل کارگری بلکه
باید بمثابه یک طبقه در جدالِ قدرتِ سیاسی درگیر شود. مهمترین سئوال در هر دوره
انقلابی مسئله قدرتِ سیاسی است و طبقات متخاصم و جنبش های اجتماعی و احزابِ سیاسی
شان برای تعیین تکلیف وارد این جدالِ سرنوشت ساز می شوند. امروز دیگر قامتِ
کارخانه ای و رشته ای جوابگوی نیازهای سیاسی امروز نیست. (اینجا تاکید می کنم نفسِ
اعتراضاتِ کارگری در اشکالِ سراسری و رشته ای و هماهنگی بین صنایعِ مختلف برای
حضورِ اعتراضی همزمان و یا درگیر شدن خانواده های کارگران و محلاتِ کارگری در
کشمکش با دولت و کارفرمایان، متکی شدن به اعتراض توده ای و سُنتِ مجمع عمومی و
مثلا پرهیز از هیئتِ نمایندگی در بیشتر اعتراضات، اینها از یکسو بیانگر درجه
تشکلیابی دوفاکتو در جنبشِ کارگری و اردوی کارِ ایران است و از سوی دیگر تلاش
رهبرانِ کارگران برای پس زدن اختناق و ممنوعیتِ تشکلهای برسمیت شناخته شده کارگری
را نشان میدهد). این پتانسیل واقعی و غیرقابلِ انکار، در تناسب قوای جدیدتری
میتواند به اعلام صدها شورای کارگری و فدراسیون های کارگری مُنجر شود. من از این
جنبه بویژه در دوره انقلابی ابدا نگرانی ندارم.
امروز اما کارگران باید ادعای
حکومت کنند. بدون هیچ تعارفی. وقتی کُل بدنه و جوارح نظام در فساد و ارتشأ و دزدی
غرق است، وقتی خود حکومتی ها همدیگر را برسمیت نمی شناسند و صلاحیت مملکت داری
همدیگر را زیر سئوال می برند، و مهمتر، وقتی یک جامعه علیه کُلِ بنیادهای این
حکومت روشن و صریح سخن می گوید؛ اینها یعنی جامعه کارگران را صدا می زند. جنبش
کارگری و کمونیسم ایران باید بسیار صریح اعلام کند که بورژواها صلاحیت اداره جامعه
را ندارند، بورژواها بنا به ماهیت استثمارگر و ضد جامعه شان علیه هر نوع برابری و
رفع تبعیض و رفاه اجتماعی اند، کارگران می توانند جامعه را اداره کنند، دولتِ
انقلابی کارگری می تواند مشکلات موجود را بسرعت و با اتکا به دهها میلیون انسان
ذینفع حل کند. این سیاست میتواند کارگر را به مرکز اصلی توجه و به سمتِ یک
آلترناتیو قابلِ قبول در صحنه سیاسی جلو بیاندازد. اول مه از جمله وقت مناسبی برای
چنین تحرکی و جلبِ توجه جامعه و جهانیان به طبقه کارگر و راه حلِ کارگری است.
مسئله دیگر اتخاذ تاکتیک هائی است
که جنبش کارگری را در این روند جلو بیاندازد و صحنه سیاسی را بدرجه بیشتری اشغال
کند. در سیاست نسخه ای برای تمام فصول نداریم. امروز و در شرایط خطیر و انفجاریِ
کنونی، هر مسئله قدیمی باید در قالبِ جدیدی طرح شود. مثلا کارگران مراکز صنعتی و
تولیدی زیادی حقوقِ معوقه دارند. کارگران باید نپرداختنِ حقوقِ کارِ تحویل داده
شده را فساد و دزدی و جُرم کارفرمایان و دولتِ اسلامی شان اعلام کنند، علیه این
اقدام آنها ادعانامه داشته باشند و سطحِ توقعِ جامعه را بالا ببرند. بروشنی
بخواهند که حقوق های معوقه با احتسابِ نرخ تورم و ارزشِ از دست رفته ریالی آن باید
بی هیچ چون و چرائی پرداخت شود. مگر اداره برق و گاز قبول می کند کارگر قبض اش را
پرداخت نکند؟ چرا کارگر باید این نُرم ارتجاعی را قبول کند؟ یا در مورد دستمزدها،
تعیینِ حداقلِ دستمزد، مادام که کارِ مُزدی و نظمِ بردگی مُزدی برقرار است، تنها و
تنها در صلاحیتِ نمایندگانِ مُنتخبِ کارگران است. کارگران باید قانون حداقل دستمزد
مُبتنی بر چند برابر زیرِ خطِ فقرِ اسلامی را مُلغی اعلام کنند و حرف و راه حلِ
خودشان را برای حقوق پایه همه شهروندان از کارگر و غیر کارگر بزنند. در موردِ حقِ
آموزش، حقِ سلامتی، حقِ مسکن، و دیگر حقوق مُسلم باید اعلام کنند که کارگران چه
راه حلی دارند و آنرا نه فقط برای خودشان بلکه برای همه جامعه می خواهند. در مورد
سئوالات واقعی و مُهم در جامعه اعم از تبعیض به زنان و اعتراض برحق علیه آپارتاید
جنسی و حجابِ اسلامی، در باره استثمار شدید زنان کارگر و مسائل متنوعِ دیگر، باید
کارگر بعنوان یک عُنصرِ اجتماعی و طبقاتی بمثابه راه حل و "دولت سایه"
ظاهر شود. ما نمی توانیم در قالب "صنف" کارگر برویم و انتظار داشته
باشیم که سرها به طرف ما برگردد. روشن است که اعتراضات کارگری و گسترش آن، با هر
خواستی، بدوا حضور سیاسی کارگر را برجسته می کند و در سطحی از تناسب قوا هنوز به
این صورت عمل خواهد شد. اما پیشروان طبقه و رهبران کارگری باید چند قدم جلوتر
باشند، توجه جامعه و حمایتِ واقعی را به سمتِ خود جلب کنند و تصویر براستی یک جنبشِ
رهائیبخش کارگری را، همانطور که تاریخا اینگونه بوده است، از خود بدست دهند.
و یا در متنِ تشدیدِ بُحرانِ
اقتصادی و بیکارسازی ها و تعطیلی کارخانه جات، کارگران نباید پاسیو و مُنفعل عمل کنند.
بانک اگر از شما بدهی داشته باشد و شما نتوانید پرداخت کنید، می آید و اموالتان را
مُصادره می کند. چرا کارگران اینطور عمل نکنند؟ جنبش کارگری ضروری است بعنوانِ یک
تاکتیکِ دوره انقلابی به سیاست کنترل کارگری بعنوانِ یک وجه جنبشِ عملِ مستقیم
کارگری روی آورد. در این زمینه باید بدقت نوشت و مبانی آنرا توضیح داد. اما بحث ما
این نیست که کارگران بهتر از سرمایه داران اداره کارخانه و نظم کارمُزدی را پیش می
برند، بحث اینست که کارگر امروز با کنترل کارگری اجازه نمی دهد که کارفرما زندگی
اش را گرو بگیرد و به کسی جوابگو نباشد و فردا سیاست کنترل کارگری حلقه ای از
سوسیالیزه کردن اقتصاد است. همین امروز در
فرانسه و کشورهای دیگر وقتی کارفرما می خواهد بیکارسازی و اخراج کند، کارگران
کارخانه را اِشغال می کنند و از هر نوع نقل و انتقالِ کالا و مبادلات جلوگیری می
کنند. اشکالِ مُختلفی از ابتکاراتِ انقلابی هست که کارگر را بجلوی صحنه پرتاب می
کند و جامعه را حول افق کارگری قطبی می کند. در ایندوره که به سمت یک تعیین تکلیفِ
سیاسی با جمهوری اسلامی میرویم و سرمایه داران متفرقه برای اعاده وضعِ موجود دندان
تیز کرده اند، تاکتیک های مبارزه کارگری باید در خدمت و تسهیل کننده استراتژی
انقلاب کارگری باشد.
یک اقدام ضروری دیگر اعلام شوراهای
کارگری است. در ایندوره ضروری و مبرم است که در صنایع و مناطق مختلف توسط رهبران
کارگری و کارگران صنایع شوراها را ایجاد و اعلام کرد. شورا تشکلِ مناسب دخالتِ
مستقیم و مُستمرِ توده کارگران در جدال با سرمایه داران، اُرگان تقویتِ کارگر و
ظاهر شدن بعنوان یک جنبش واقعی و ریشه دار، از اُرگانهای قیام و مُدل حاکمیتِ
کارگری است. امروز مجامعِ عمومی ابزار و ظرف اعتراض کارگران است. مجمع عمومی را
باید آگاهانه به جنبشِ ایجادِ مجمع عمومی بدل کرد. مجمعِ عمومی یعنی شورای دائر و
شورا یعنی تصمیم توده کارگر با اتکا به مجمعِ عمومی. شعارو سیاستِ "زنده باد
شوراها!، شوراها را ایجاد کنید!" باید در محلِ کار و محله کارگری به حرفِ اول
هر سازمانده و فعالِ کارگری بدل شود.
و بالاخره جنبش کارگری باید تلاش
کند که در اول مه بعنوانِ نوکِ تیز اردوی کار ایران و ناجی جامعه علیه حاکمیتِ
فاسد اسلامی و کارفرمایان استثمارگر و دزد قد علم کند. هیچ زمان مانند امروز جامعه
نیازمند راه حلِ سوسیالیستی کارگران برای آزادی جامعه نبوده است و هیچ زمان مانند
امروز جنبش کارگری به این درجه در ثقل سیاستِ ایران مورد توجه نبوده است. اُفقِ طبقه کارگر ملّی نیست، مذهبی نیست، جنسیتی نیست،
استقلال طلب و خودمختاری طلب نیست، منفعتِ صنفِ خاصی را دنبال نمیکند، دینِ ویژه
ای نمی آورد و در پی احیای سُنت های عتیق و باستانی بشر نیست. کارگران میخواهند
مبنای نظم مُبتنی بر تبعیض و نابرابری، نظم مُبتنی بر استثمارِ کار مُزدی و
مالکیتِ خصوصی را تغییر دهند. اول مه پرچم طبقه کارگر رادیکالی است که تغییر این
جهان وارونه و نظم سرمایه داری را امر فوری خود میداند. اگر جنبشها و طبقات دیگر
آزادی قسمتی و حقوق ویژه ای را نهایتِ اهداف خود قرار داده اند، طبقه کارگر در عین
طرح مطالباتِ بلاواسطه اش، که آنهم در
چهارچوبِ رفاه همگانی قرار دارد، پرچم آزادی انسان از سُلطه و انقیادِ سیاسی و
اقتصادی سرمایه داری و مُناسباتِ بردگی مُدرن مُزدی را برافراشته است. این یعنی
کارگر برای آزادی ناچار است همه را آزاد کند و در اسارت نگهداشتنِ بخشی از جامعه
منفعتی ندارد. این یعنی طبقه کارگر آزاد نمیشود مگر اینکه کل جامعه را آزاد کند.
زنده باد اول مه!
٢٥ آوریل ٢٠١٨
٦ اردیبهشت ١٣٩٧